کتاب آرامش زندگی در پرتوی تقوا ، مباحثی از برنامه های استاد فرحزاد دربرنامه سمت خداست که منتشر گردیده است.این کتاب در ده گفتار تدوین شده است که: برکات تقوا ،به سوی تقوا، پیامدهای تقوا،تقوا وکرامات از جمله موضوعات آن است.
حجت الاسلام فرحزاد در بخشی از پیشگفتار این کتاب آورده است:
همه انسانها فطرتا در پی حل و رفع موانع سر راه و رسیدن به رشد و کمال و سعادت خویشاند. به دنبال کلیدی هستند که بتواند در آرامش خوشبختی را به روی آنان بگشاید.
آیا کلیدی که بتواند در مسیر انسان همه درهای بسته را بگشاید؛ و برای زندگی آنان آرامشی سرشار به ارمغان آورد وجود دارد؟ بنا به فرموده قرآن چنین کلیدی وجود دارد، و آن تقوا و خویشتنداری است.
دارویی که بتواند شفابخش همه بیمارهای روحی و معنوی باشد، تقوا است. انسانهای با تقوا میتوانند از همه گردنهها عبور کنند و به همه کمالات که اوج آن همنشینی با پرودگار عالمان است دست یابند
مدتی توفیق نصیب این بنده شده تا بحث تقوا را که از مباحث مهم و کلیدی کاربردی است، در برنامه جذاب «سمت خدا» در شبکه سه سیما مطرح کنم، که بحمدالله مور توجه بینندگان عزیز قرار گرفت.
این نوشتار، حاصل همان مباحث است که پس از تدوین و ویرایش تقدیم مخاطبان میشود. امیدوارم این مجموعه که به دوست برادر عزیزم؛ آقای اسدی به انجام رسیده است، مورد توجه و استفاده همگان قرار گیرد.
این کتاب شامل یک پیشگفتار و ده گفتار با عناوین: «برکات تقوا»، «به سوی تقوا»، «پیامدهای تقوا»، «تقوا و کرامت»، «دستاورد تقوا»، «امنیت و آرامش»، «در پرتو تقوا»، «کیمیای تقوا»، «اهل تقوا» و «راهی رسیدن به تقوا» است.
در قسمتی از عنوان «علم و تقوا» از گفتار هشتم این کتاب میخوانیم:
ممکن است برخی افراد علم داشته باشند، اما تقوا نداشته باشند. این علم نه تنها او را رشد نمیدهد؛ بلکه ممکن است موجب سقوط او باشد.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «رب عالم قد قتله جهله و علمه معه لا ینفعه»؛ چه بسا دانشمندی که جهلش او را پای در آورد، دانش او همراهش باشد، اما سودی به حال او نداشته باشد.
اگر علم در کنار تقوا قرار بگیرد به درد میخورد. ابلیس علمش خیلی زیاد است. شیطان از اول خلقت بوده، با بسیاری انبیا نشست و برخاست داشته، با ملائکه نشست و برخاست داشته، شش هزار سال عبادت کرده، هم از نظر عبادت خیلی فوق العاده بوده، هم از نظر علم. علم و عبادت را جمع کرد.
شش هزار سال عبادت کرد. حضرت امیر علیه السلام در خطبه قاصعه میفرمایند: نمیدانیم از سالهای دنیا بوده، یا از سالهای آخرتی. چون در آسمان عبادت میکرده است. شش هزار سال آسمانی، دو رکعت نمازش چهار سال طول کشیده است. ولی علم و عبادت منهای تقوا کسی را نجات نمیدهد.
برخی از علمای بزرگ سخنان ابلیس را جمع کردهاند. با انبیا حرفهای خیلی پختهای زده است. خدا هم آنها را تأیید کرده است. شیطان علم دارد، اما عمل ندارد و تقوا ندارد.
انسان اگر با عملش خود را از گرداب گناه و منجلاب آتش جهنم بیرون نیاورد، فایدهای ندارد و همان عملش او را به سرازیری میبرد. همراه علم باید تقوا باشد. همراه عبادت باید تقوا و پرهیز از گناه باشد. این وصیت تمام انبیا و اولیا و علماست. تقواست که آدم را نجات میدهد و انسان اگر تقوا داشت، عملش هم نافع میشود، عبادتش به او رشد میدهد.
علم بدون تقوا کمال و رشد نمیآورد و کسی که علم دارد، اما تعهد ندارد، ممکن است خیانت کند. تقوا یعنی اینکه در پیشگاه خدا متعهد باشد. کسی که متخصص است، اما تعهد ندارد؛ بیراه میرود و ممکن برای رسیدن به منافع شخصی در حق دیگران ظلم و اجحاف کند و بر تمام مشاغل و کارها تقوا باید حاکم باشد. تقوا هیچ جایگزنی ندارد.
در قسمتی از مطلب «اهل تقوا چه کسانی هستند؟» در گفتار نهم میخوانیم:
از سؤالهایی که معمولاً به ذهن میآید، این است که آیا افرادی که گناه میکند جزء متقین هستند؟ غیر از معصومین علیهم السلام و اولیای کامل خدا؛ هر انسانی ممکن است لغزشی داشته باشد و گناهی بکند. ممکن است روزی نباشد گناهی از او صادر نشود. آیا کسانی که گناه میکنند را میتوان از متقین به حساب آورد؟ به تعبیری دیگر آیا گناه با روح تقوا سازگار است؟ آیا تقوا به معنای عصمت است؟ یعنی اینکه انسان اصلاً گناه نکند. یا اینکه یک انسان با تقوا هم ممکن است گناه کند؟
تقوا یعنی اینکه آدم وقتی بخواهد گناه کند و از گناه خوشش نیاید. از گناهی که مرتکب شده است ناراحت و ناراضی است.
ما دو نوع گناهکار داریم؛ یک گناهکاری است که مصرّ است و در گناه پشتکار دارد و توبه و استغفار هم نمیکند و در صدد جبران گناه بر نمیآید. گناه را کوچک میشمارد و دیگران را هم به گناه دعوت میکند، یا گناه را توجیه میکند.
این قطعاً جزء متقین نیست. جزء فاسقان است و خدا فاسقان را دوست ندارد. از مستکبران است و اصرار بر گناه دارد. از گناهی که مرتکب شده پشیمان نیست. بنابراین، آثار و برکاتی که برای اهل تقوا است؛ قطعاً برای او نیست.
اما قسم دوم گناهکارانی هستند که ممکن است ناخواسته در گناه بیفتند. چنین افرادی قبل از گناه، بعد از گناه منفعل و شرمنده و ناراحتاند. دچار عذاب وجدان میشوند. خودشان را ملامت میکنند. نفس لوامه دارند.
اینها قطعا جزء متقین هستند. بنابراین، متقی به این معنا نیست که اصلا گناه نکند، بلکه کسی است که واقعاً دلش نمیخواهد گناه بکند، ولی ممکن است هوی و هوس، یا جو و محیط بر او غالب شود و به گناه مبتلا شود.
انسان مؤمن و متقی و دوست اهل بیت علیهم السلام واقعا از گناه خوشش نمیآید. از گناه ناراحت است و همواره خودش را ملامت میکند. جبران میکند و حلالیت میطلبد. این قبیل افراد شکی در آمرزش گناهان نکنند.
همچنین در بخش عنوان «در مسیر کمال» این چنین آمده است:
مؤمن در اوایل کار مثل نهال است و نهال با یک باد کج میشود. گاهی برخی شاخههایش میشکند و تا اینکه رشد پیدا کند و نهال ایمان و تقوا ریشه در وجودش بداوند و تنهاش محکم شود. وقتی کمال رسید، گناهانش کم شود و کمکم محو گردد.
کامل آن نیست که هیچ عیب و گناهی نداشته باشد، بلکه کسی که خوبیهایش بر بدیهایش غالب است. البته این کمال نسبی است، کامل مطلق چهارده معصوم علیهم السلام هستند.
یک طرف کفه ترازو که سنگین شد تا آخر پایین میرود. از این جهت است که اگر کسی خوبیهایش بر بدیهایش غالب است، از کاملین است. کسی که ثوابهایش از گناهانش بیشتر است، رفقای خوبش بیشتر است، مجالس خویش بیشتر است، کامل است. وقتی خوبیها غلبه میکند، کمکم ظلمتها را از بین میبرد.
یعنی واقعا راضی به گناه نیست. افرادی که واقعا از ته دل راضی به گناه نیستند و از گناه متنفر و ناراحتاند، رو به کمال و از کاملیناند.
مولف: حبیب الله فرحزاد
ناشر : انتشارات طوبای محبت