مشاهده تصاویر بیشتر ...
نیل به مقاصد سیاسی، امنیتی و اقتصادی همواره از مهمترین اهداف کشورها در تدوین و اعمال سیاست خارجیشان بوده است. برای تحصیل این مقاصد کشورها عمدتاً و به طور سنتی نوعی دیپلماسی مبتنی بر رویکردها و ابزارهای سیاسی، نظامی و اقتصادی را در پیش میگیرند؛ با این همه، در سالهای نیمۀ دوم قرن بیستم رویکردهای نسبتاً جدیدی در دیپلماسی مطرح شد که توجه افزونتر و تأکید بیشتر بر راهکارها و ابزارهای فرهنگی را به مسئولان و طراحان سیاست خارجی توصیه میکرد. این مقاله بر آن است تا با تبیین مبانی این رویکرد و ضمن استناد به شواهد تاریخی و نمونههای عملی به مطالعۀ این پدیدۀ نسبتاً جدید در عرصۀ سیاست خارجی و روابط بینالملل بپردازد و در این راستا، ابعاد گوناگون رابطۀ میان فرهنگ و دیپلماسی را به بحث گذارد. در این مقاله همچنین، چگونگی تأثیرگذاری عوامل فرهنگی بر دیپلماسی در دو سطح «طراحی» و «اجرا» بررسی شده و سپس، چگونگی استفادة مؤثر از «قدرت نرم» در پیشبرد دیپلماسی توسط کشورها تجزیه و تحلیل خواهد شد.