به گزارش سافتگذر به نقل از زومیت؛ جولی لارسن گرین ۱۹ سالی است که در بخشهای گوناگون شرکت مایکروسافت
اشتغال دارد. وی که برنامهنویسی را خودش آموخته است، سالها در بخش تجربه
کاربران (User-Experience) مشغول به کار بوده است. او مدیری است که به
مشارکت و همکاری بین پرسنل اعتقاد راسخ دارد و از بروز رقابت بین آنها
بیمناک است. بسیاری او را در مراسمهای رسمی متعدد و رویدادهای رونمایی
مایکروسافت بر روی صحنه دیدهاند. لارسن گرین نیز مانند استیون سینوفسکی از
تیم آفیس آمده و پس از آن به معاونت بخش تجربه کاربران ویندوز پیوسته است
که در آن مدت معاون فعلی سرویسهای تحت وب مایکروسافت، یعنی آنتونی لبلاند
نیز مدیر وی بوده است. پس از جدا شدن سینوفسکی از کمپانی، لارسن گرین این
فرصت را یافت تا از نردبان ترقی مایکروسافت بالا برود.
در یک مصاحبهی تلویزیونی داخلی که شبکه ۹ مایکروسافت حدوداً پنج سال
پیش با او ترتیب داده بود، لارسن گرین کمی از تجربیات شخصیاش صحبت کرده و
اطلاعاتی راجع به پیشزمینههای حرفهای خود را در اختیار این رسانه داخلی
قرار داده بود.

همچنین وی در یادداشتی که سالها پیش در کتاب سال دبیرستان نگاشته، اذعان
میکند که مایل است تا مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم بگیرد و در
یک شرکت رایانهای مشغول به کار شود. این در حالی است که جولی داستان ما
تا آن زمان هرگز از رایانه استفاده نکرده بود. او علاقه زیادی به ریاضیات
داشته و بر خلاف سایر همسالان هیچ تمایلی به بازیهای کودکانه از خود نشان
نمیداد. با وجودی که در مقطع کارشناسی در رشتهی مدیریت مالی تحصیل کرد و
از دانشگاه وسترن واشینگتن فارغالتحصیل شد، موفق گردید تا در نخستین فرصت
شغلی به استخدام کمپانی Aldus، سازنده برنامهی PageMaker درآید. گفتنی است
این نرمافزار کاربردی بعدها توسط شرکت Abobe خریداری شد. لارسن گرین
همیشه خود را وقف برنامهها کرده و علاقه خاصی به حمایت از توسعه دهندگان
از خود نشان داده است. او که تازه کدنویسی را آغاز کرده بود برای گذراندن
دورهی کارشناسی ارشد رهسپار دانشگاه شد تا در رشتهی علوم رایانه کسب
توفیق کند، مدرکی که او را نهایتاً به مدیریت بخش تولید نرمافزار آن هم در
بزرگترین کمپانی نرمافزاری دنیا کشاند.
از بسته آفیس تا ویندوز، قهرمان رابط کاربری ریبون (Ribbon UI)
شش سال پس از ملحق شدن به شرکت Aldus، لارسن گرین این کمپانی را به قصد
پیوستن به مایکروسافت ترک کرد و نهایتاً در سال ۱۹۹۳ میلادی به ارتش بیل
گیتس راه یافت و در بخش ++Visual C قبای مدیریت را بر تن کرد. در
مایکروسافت او بین دوراهی انتخاب مدیریت یا توسعه مانده بود، و نهایتاً به
درون خویش رجوع کرد و دریافت که برنامهریزی و طراحی همان موردی است که به
آن علاقه دارد. پس به این ترتیب بود که کار در بخش تجربهی کاربران به
عنوان عشق و علاقه کاری وی شد. او کارش در این بخش را با مرورگر اینترنت
اکسپلورر ۳.۰ و ۴.۰ در سال ۱۹۹۷ شروع کرد و بعداً به تیم بسته آفیس پیوست.
همچنین در روزمه کاری حرفهای او مدیریت بخش طراحی رابط کاربری آفیس XP،
آفیس ۲۰۰۳ و آفیس ۲۰۰۷ به چشم میخورد. رابط کاربری ریبون (Ribbon) که او و
همکارانش تهیه کردند آنقدر خوب بود که نه تنها در بسته آفیس به کار گرفته
شد، بلکه راه خود را به محیط سیستمعامل ویندوز و نهایتا ویندوز ۸ نیز گشود
و از اینجا بود که لارسن گرین به معاونت بخش تجربه ویندوز منصوب گردید.
گرچه روند پیشرفت و موفقیتهای جولی آهسته بوده، اما پیوستگی مهمترین
خصوصیت آن است که بالاخره از او چهرهای شناخته شده در کمپانی میلیارد
دلاری مایکروسافت ساخته. در سال ۲۰۰۵ میلادی لارسن گرین ایدهی آفیس ۲۰۰۷
را مطرح نمود و یک سال بعد موفق شد تا کارایی این ایده را حتی در بازار
بورس NASDAQ که بزرگترین بازار معامله الکترونیک سهام در امریکا است و مقر
آن در شهر نیویورک واقع است، به اثبات برساند. از این گذشته وی در D6 در
سال ۲۰۰۸ از رایانه ویندوز ۷ مایکروسافت که دارای قابلیتهای چندلمسی بود
پردهبرداری نمود و برای خدماتی که به آفیس ارائه کرده بود نشان برتر
مدیریت فنی را از آن خود نمود. همان سال لارسن گرین موفق شد تا قابلیتهای
بیشتری از ویندوز ۷ را معرفی نماید و زمانی که نوبت fi معرفی ویندوز ۸
رسید، دست راست سینوفسکی در رونمایی از رابط کاربری لمسی این سیستمعامل
جدید بود. از این گذشته از D9 به بعد میتوان رد پای او را در تمامی مراسم
رسمی مایکروسافت به خوبی مشاهده کرد، موردی که نهایتاً منتج به عرضه
ویندوز ۸ در اکتبر گذشته شد.
آیا جولی رویکردی همراه با همکاری را برای آینده در نظر دارد؟
اگر پای حرف دل کارکنان مایکروسافت بنشینید متوجه خواهید شد که سینوفسکی
حاکمیت خود را با پنجهی آهنین به پیش میبرده است و رویکردی بیرحمانه را
در پیشبرد اهداف عالیهی این کمپانی سرلوحه امور قرار داده بود. اما به
نظر میرسد که جولی لارسن گرین مدیری باشد که خواهان همکاری و مشارکت بین
اعضای تیم کاریاش است. اگر به مصاحبهی پنج سال گذشتهی شبکه داخلی
مایکروسافت رجوع کنیم، درخواهیم یافت که او طرح تازهای در سر دارد. او
اعتقادی راسخ به همکاری و مشارکت کلیهی اعضا برای تهیه و تولید محصولی
بهتر دارد. به راستی که یک مدیر خوب و توانمند میتواند به سادگی همه را با
خود همسو کرده و نیل به اهداف از پیش تعیین شده را تسهیل نماید، فردی که
پرسنل دوست دارند با او همکاری کنند و اوامر دوستانهاش را با جان و دل
اجابت نمایند. حال وقت امتحان بزرگ فرارسیده است و جولی لارسن گرین با
بزرگترین چالش زندگیاش مواجه است. از سوی دیگر مایکروسافت به خوبی
میداند که آیندهی خود را در فناوری موبایل باید جستجو کند، حال این جولی
است که باید با ترفندی هوشمندانه پروژههای ویندوز و ویندوز فون را با هم
یکپارچه کرده و در عین حال از بروز تداخل و مشکلات داخلی آنها جلوگیری
نماید. این گوی و این میدان، ببینیم که این خانم دلرحم میتواند از پس امور
برآید یا مرد کهنی چون سینوفسکی لازم است.