«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص يَقُولُ ابْنَ آدَمَ إِنْ كُنْتَ تُرِيدُ مِنَ الدُّنْيَا مَا يَكْفِيكَ فَإِنَّ أَيْسَرَ مَا فِيهَا يَكْفِيكَ وَ إِنْ كُنْتَ إِنَّمَا تُرِيدُ مَا لا يَكْفِيكَ فَإِنَّ كُلَّ مَا فِيهَا لَا يَكْفِيكَ.»
«امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه ميفرمود آدميزاد! اگر از دنيا به قدر كفايت خواهى، اندك و سبكتر دنيا كفايتت كند، و اگر بقدر كفايت نخواهى (و راضى نباشى)، هر چه در دنياست كافيات نباشد.»
توضیح ساده و مختصر:
این روایت بسیار زیبا، از یک حالت روانی عجیب در آدم خبر میدهد که: اگر انسان قناعت داشته و در درون خودش، همیشه «احساس راضی بودن» بکند، سختیها و تنگدستیها از بیرون او را آزار نخواهند داد، چون احساس خوب رضایتمندی در او بوده؛ و اگر هم این احساس را نداشته باشد، هرچقدر از بیرون به او برسد، باز هم راضی نخواهد شد، چون احساس رضایتمندی، چیزی نیست که آن را از بیرون به انسان بدهند.
این حدیث شریف، تمام وجود مرا به خضوع و خضوع میکشاند و به من این احساس را میدهد که در مقابل کوهی از حکمت و عظمت و شکوه ایستاده و فقط و فقط آن را نگاه میکنم و تنها کاری که از من بر میآید، تقدیس و تمجید از این فرمایش بلند و عمیق، و گویندهی بالاتر و عمیقتر آن است.
الكافي (چاپ اسلامي)، ج2، ص: 138 و 139