دانلود بازی فکری برای کامپیوتر
اطلاعات مهم بازی
- نسخۀ بازی: آپدیتشده، کرکشده، تستشده و کاملاً سالم
- ژانر بازی: اکشن، معمایی
- امتیاز بازی، براساس نقد و بررسی و امتیازدِهی سایت رسمی و معتبر گیماِسپات (GameSpot.com) از مجموع ۱۰ امتیاز: ۷
- امتیاز بازی، براساس نقد و بررسی و امتیازدِهی سایت رسمی و معتبر متاکریتیک (Metacritic.com) از مجموع ۱۰۰ امتیاز: ۸۱
- ردهبندی سِنّی: از ۱۰ سال به بالا
توضیحات بازی
The Pedestrian یک بازی ترکیب شده با ژانرهای معمایی (پازل)، ماجراجویی و اکشن است؛ این بازی علاوه بر اینکه توانسته امتیازات بسیار خوبی را از مراجع معتبر کسب کند، موفق شده که رتبۀ خارقالعادۀ Overwhelmingly Positive را نیز در مهمترین رسانۀ ارائۀ بازیهای کامپیوتری یعنی شبکۀ استیم کسب کند.
بازی The Pedestrian با یک مقدمهٔ بسیار جذاب شروع میشود و بدون حرف اضافه، شما را وارد گیمپلی خود میکند. شروع بازی بیشتر به تماشای یک فیلم کوتاه یک دقیقهای شبیه است و بهگونهای شما را با خود همراه میکند که از یاد میبرید کی و چگونه وارد محیط بازی شدهاید. ایدهٔ بازی The Pedestrian بسیار سرراست و ساده است. شما هدایت آدمکی را برعهده دارید که باید از دربهای متوالی، در اتاقهای پراکنده عبور کند. اما چالش اصلی عبور از دربها، به رابطهٔ میان این اتاقها و اتفاقات درون آنها برمیگردد. هر اتاق، اساساً یک باکس انتزاعی و دارای یک یا چند ورودی و خروجی است که در یک فریم کاملاً جداگانه قرار دارد. شما نیز موظف هستید که با برقراری ارتباط میان این ورودیها و خروجیها، رابطه میان اتاقها را تعریف کرده و مسیر را برای عبور باز کنید.
کانسپت اصلی پازلهای بازی، فهم روابط میان اتاقهاست. گاهی اوقات لازم است تا این اتاقها را به کمک ورودیها و خروجیها، بههمدیگر متصل کنید. گاهی اوقات باید تصویر یک ورودی را روی یک اتاق دیگر منعکس کنید، گاهی اوقات نیز لازم است فقط و فقط پازلهای درون یک اتاق را حل کنید. بازی برای پیچیده کردن روابط میان اتاقها، محدودیتهای جالبی را تعریف کرده است؛ مثلاً فقط ورودی و خروجیهای «همجنس» میتوانند بههم متصل شوند؛ نردبانها فقط به دیگر نردبانها متصل میشوند و دربها نیز فقط به دیگر دربها. از طرفی، بازی بهمنظور سختترشدن، برای هر اتصال جهت تعریف کرده است. مثلاً دربی که به سمت راست باز میشود، فقط و فقط قابل اتصال به درب دیگری است که از سمت چپ باز میشود یا برعکس. یا مثلاً در هر اتاق، موانعی وجود دارند که به کمک آیتمها یا سوئیچهایی که در اتاقهای دیگر قرار دارند، باز میشوند.
این موارد عمدتاً در اوایل بازی ساده به نظر میرسند اما در اواسط و اواخر بازی زمانی که همه با هم ترکیب میشوند، تازه چالش پازلها خودشان را نشان میدهند. حل پازلهای بازی نیز عموماً نیاز به ذهنی هوشمند دارند. برای حل هر پازل، باید تکه به تکه از مسیری که میخواهید تا آخرین در خروجی طی کنید را مثل یک مهندس در ذهن خودتان تعریف کنید، آزمون و خطا کنید و نهایتاً زمانی که به جمعبندی رسیدید، در مسیر حرکت کنید. تنها نکتهای که شاید برای بازیکن دافعه ایجاد کند، جایی است که اگر اتصال میان اتاقها دچار پیچ شوند یا زیادی از هم دور باشند، عمل نخواهند کرد. این نیز در حقیقت خودش یک چالش در راستای سختتر شدن پازلهاست. اینجا بیشتر نیاز به ذهنی است که بتواند مجموعهای گرهها (Node) و روابط میان آنها را به شکل هندسی تجزیه و تحلیل کند.
یکی از ویژگیهای خیلی خوب بازی، حفظ ریتم دشواری است. پس از حل هر پازل دشوار، وارد اتاقهایی میشوید که یا پازل آنها بسیار ساده است و یا فقط باید از آنها عبور کنید و عملاً چالشی را تجربه نخواهید کرد. این یک نکته مثبت است که نشان میدهد بازی قرار نیست ذهن مخاطبش را آزار دهد و پس از هر پازل دشوار، او را به داخل یک پازل دشوار دیگر پرتاب کند، بلکه برعکس، در میانهی پازلها بخشهایی را تدارک دیده شده که ذهن مخاطب اندکی آرام شود و خستگی در کند، خصوصا که موسیقی گوشنواز و آرامشبخش بازی خیلی به این موضوع کمک میکند.
کل مسیر بازی The Pedestrian بهصورت یک سکانس طی میشود؛ بدین معنا که در هیچکجای بازی، شاهد کات به محیط و فضایی دیگر نیستیم. در پسزمینهٔ بازی، محیطهای بازسازیشده از دنیای واقعی وجود دارند که با هر بار عبور از دربها، دوربین از یک محیط دور و به محیط دیگری نزدیک میشود. در حقیقت آنچه شما در بازی تحت عنوان گیمپلی با آن سروکار دارید، اتاقهایی انتزاعی هستند؛ اما تمام این اتاقها، بر روی اشیائی در دنیای واقعی وجود دارند که در پسزمینهٔ بازی میبینید. به نظر میرسد که هدف از این کار نیز برقراری رابطه میان این اتاقهای انتزاعی و محیط پسزمینه باشد. با هربار حل کردن یک پازل و حرکت در مسیرهای تعیین شده، محیط پسزمینه بازی نیز به حرکت درمیآید و وارد محیط دیگری میشود. حتی برخی پازلهای بازی، رابطه مستقیمی با اجزای محیط پسزمینه دارند. مثلاً وقتی یک درب را در اتاقی انتزاعی باز میکنید، یک درب دیگر هم در پسزمینه باز میشود. در حقیقت روایت پسزمینه بازی، با گیمپلی انتزاعی بازی رابطهمند شده است و در پی القای این حس است که گویی در همان دنیای واقعیِ پسزمینه، در حال پیشروی هستید.
این موضوع اما به همان اندازه که جذاب است، دارای یک نقص نیز هست. روایتِ محیطی در پسزمینه، فاقد محرکی معین برای پیشبُرد روایت است. در حقیقت شما میدانید که با هر بار حلکردن پازلها، در محیط بازی پیشرَوی میکنید؛ اما اینکه علت این پیشروی چیست و یا نهایتاً قرار است به چیزی ختم شود، تا حد زیادی نامعین است. البته این نقص، ابداً به معنای فقدان قصه نیست؛ چرا که بازی The Pedestrian عملاً قصهای ندارد... اما مشکل این است که روایتی را هم برای پیشبُرد آنچه در پسزمینه نشان میدهد نیز ندارد. اگر به محیط بازی دقت کنید، ابتدا از محیطهای زمخت و زیرزمینی شروع میشود و رفته رفته به بالای زمین و شهر با رنگبندی زنده و گرم میرسد. این یعنی خودِ بازی در روایت محیطیاش، در حال حرکت از جایی به جای دیگر است؛ اما نه مبدأ، نه مقصد و نه محرک روایت معین هستند. این نقص، خود را بیش از هر زمان دیگری در پایان بازی نشان میدهد که وقتی به آن میرسید، سوالِ "خب این همه راه اومدم که چی؟" ذهنتان را پر میکند. علت هم این است که بازی برای سؤالی اساسیتر، پاسخی ندارد: "این همه راه رو اصلاً برای چی دارم میرم؟".
پازلهای بازی، عموماً یکشکل هستند. یکی از آنها که از قضا به شکل ترجیعبند نیز مدام در بازی تکرار میشود، جایی است که شما وارد اتاقی میشوید و باید قطعات الکترونیکی را جمعآوری کنید تا یک دستگاه را در پسزمینه، راهاندازی کند. برای به دست آوردن این قطعات نیز باید هر بار وارد یک محیط جدید و پازلهایش شوید.
جنس طراحی پازلهای بازی، بسیار هوشمندانه و جذاب است و میتواند ذهن مهندسی و هندسی شما را حسابی به چالش بکشد همچنین موسیقی متن بازی همان کاری را میکند که از یک بازی در این سبک، انتظار داریم. با وجود تأکید بازی بر روایت محیطی در پسزمینه، شاید بهتر میبود که محرکی نیز برای روایت در نظر گرفته میشد؛ اینگونه، شاید سوژهٔ پازلها در رابطهٔ قویتری با محیط بازی قرار میگرفت.