فیلم دیدنی و معناگرای The Fountain به معنی «چشمه» فیلمی ماندگار در دنیای سینما محسوب میشود. این فیلم از سه داستان در زمانها و دورانهای متفاوت تشکیل شده که در برهههایی به هم مرتبط میگردند. The Fountain را کارگردان مقتدر دارن آرونوفسکی (Darren Aronofsky) ساخته و بازیگران مشهور و شناختهشدهای چون هیو جکمن (بازیگر سری فیلمهای X-Men) و ریچل وایس در آن ایفای نقش کردهاند. این فیلم که رگههای مرغوبی از ژانر سوررئال در آن وجود دارد و فکر و ذهن مخاطب اهل تفکر را به کار میگیرد محصول سال ۲۰۰۶ است ولی به حق فیلمی برای تمامی دورانهاست. هر دو نسخهی کمحجم و نسخهی کیفیت بالا برای دانلود همچنین تماشای آنلاین قرار داده شدهاند.
نقد و بررسی فیلم سینمایی The Fountain (چشمه)
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ اگرچه صنعت بسیار در عبادت کرد
از امام علی (علیه السلام) نقل می شود که انسان با کسی یا چیزی در دنیای دیگر محشور می شود که در این دنیا به آن علاقمند است. یعنی در حقیقت علائق دنیوی انسان مشخص کننده سرنوشت آدمی دردنیای دیگر است وقتی در قران اشاره می شود که انسان چیزی را درو می کند که در این دنیا کشت می کند یا اگر ذره ایی خوبی کرده باشد آن را می بیند و همینطور ذره ای بدی تماما شاید به این موضوع اشاره می کند که انسان اگر چه در این دنیا اختیار کامل دارد اما در آن دنیا در اختیار خود مجبور می شود و بایستی نتیجه اعمال خودرا ببیند.
فیلم The Fountain داستانی پیچیده در سه دوره زمانی متفاوت (پانصدسال قبل، حال، 500 سال بعد) را به تصویر می کشد هر چند در فیلم به نظر می رسد این توالی زمانی رعایت نمی شود و دارای نظم ترتیبی خاص نیست .
از نگاه کریشنا مورتی زمان، فاصله رسیدن از ذهنیات به تعینات است. فاصله ای که ذهن تا وصول طی می کند پس شاید این فیلم نه تفاوت زمانی که تفاوت در مراحل کمالی یک زوج انسان را بررسی می کند جایی که انسان را از ابتدایی ترین مرحله کمال که پا در زمین و مشغول جنگ و کشت و کشتار است تاجایی که در آسمان در آرامش و همراه با همسر محبوب خود است.
در قران سبحان آمده است سبحان الله الذی خلق الزواج کلها: همه چیز را زوج زوج آفریدیم.در هر سه دوره زمانی ما با یک زوج طرف هستیم که در گذشته به شکل سرباز و ملکه در حال به شکل همسر و در آینده مرد و درخت تداعی می شود.
پس در هر سه دوره به دنبال معجونی برای جاودانی و زنده نگه داشتن می باشند یکی برای ملکه یکی برای همسر و یکی برای درخت پس در هر سه دوره جستجو شرط بقا و زندگی تعریف می شود که زندگی بجز گشتن و انتظار معنایی ندارد.
در ابتدای فیلم وقتی زندگی مرد و درخت به تصویر کشیده می شود فیلم سیاه و سفید است اما زمانی که شروع می کند به تفکر و تامل در اینکه چرا اینجاست برای چه اینجاست زندگی رنگ رنگ و بو پیدا می کند و کارگردان با رنگی کردن سکانس ها سعی در بیان این مطلب را به ببیننده دارد.به قول شاملواگر که بیهوده زیباست شب برای چه زیباست شب برای که زیباست شب.در حقیقت زیبایی این دنیا برگرفته از پنجره ایی است که هر شخص از آن دنیا را می نگردمی تواند بی هدف و روزمره و سیاه سفید باشد و یا البته دارای هدف رنگی و پر از پرسش و تامل.
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
وقتی زن را در سکانس مربوط به آینده می بیند سریع به فکر حلقه می افتد اینجاحلقه همان حلقه وصال است.
فیلم در قسمتی از خود به بیننده یاد آوری می کند که حق را بایستی با حق دید و نبایستی مسایل دنیوی و مشغولیات انسان را از نیات اصلی دور کند و آنها خود هدف شوند. زمانی که همسر تامی از او در خواست می کند تا برای دیدن اولین برف به بیرون بروند تامی بخاطر مشغولیت کاری که برای پیدا کردن دارو برای درمان میمون (داناوان) با آن روبروست.از درخواست او روبر می گرداند و بجای آن به داناوان می پردازد واینجا درمان داناوان خود به جای هدف می نشیند.
وقتی سرباز که همان تامی است با ملکه که همان ایزی است هم کلام می شوند ملکه با برداشت از کتب مقدس می گوید که در حقیقت دو درخت وجود دارد که یکی درخت زندگی و دیگری درخت دانش است. همه انسان ها از درخت زندگی خورده اند اما از درخت دانش خیروآن درخت از دیدگان بدور است و بایستی آن را پیدا کرد. مولوی داستانی در مورد درخت دانش دارد که در انتهای آن داستان اشاره می کند خود راه و مشقت و سختی هایی که انسان برای پیدا کردن درختی به نام درخت دانش می پیماید خود در بردارنده دانش و علم است و هیچ ذارو و راه حل سهل و ساده ایی که در بر گیرنده دانش باشد نیست مگر تجربه کردن و سختی کشیدن.
در همین سکانس که صحبت آن رفت سرباز به ملکه می گوید که من آماده ام برای نجات اسپانیا بمیرم که در جواب از ملکه می شنود که به چه حقی این حرف را می زنی در اینجا به نظر می رسد اسپانیا کنایه از جهان گرفته شده است و به بیننده اشاره می کند که هیچ کس نمی تواند دنیارا زا آن نظم خود ساخته خارج کند.
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
در هر سه دنیای ترسیم شده در فیلم ما با اسلحه و سلاح با توجه به دوران و فضای حاکم بر آن مقطع روبروییم. در گدشته چاقو و شمشیر می بینیم و در حال قلم و دانش و در آینده کیمیاگری...
در سکانس های مختلف و دقایق مشابه حرکاتی در هر سه دنیا سر می زند که به بیننده شاید جهان های موازی و شاید یک زمان بودن را تداعی می کند مثلا در سکانس مربوط به آینده وقتی مرد به درخت نزدیک می شود و پرزهای آن تحریک می شود دقیقا در سکانس مربوط به حال می بینیم موهای زن هم حساس می شود و یا وقتی در زمان حال ما شاهد مرگ ایزی هستیم در همان زمان در سکانس مربوط به آینده ما شاهد خشک شدن درخت مورد علاقه مرد هستیم که این برای بیننده بسیار عجیب و سوال برانگیز است. وقتی درخت از بین می رود و در دنیای حال ایزی از دنیا می رود هر دو مرد را آشفتگی روحی دربر می گیرد اما وقتی ایزی در جهان مربوط به آینده به خاطر او می آید به او می گوید جای نگرانی وجود ندارد و ما با هم هستیم در حقیقت ترس و فراق را ازاو دور می کند و او بگونه ایی تسلیم تقدیر می شود در این قسمت در هرسه دنیا آرامش برقرار می گردد .
در انتها شاهد هستیم سرباز به درخت زندگانی می رسد در دنیای دوم تامی در جواب ایزی برای دیدن برف پاسخ مثبت می دهد و مرد از درخت فاصله می گیرد و به سمت وصال ابدی گام بر می دارد. دیدن درخت ایزی و ملکه و مرد در یک سکانس به بیننده ثابت می کند که در حقیقت ما با یک زوج منتها با صور مختلف و اشکال مختلف اما شاید با یک کنه ذاتی وجودی روبروییم.
ز کنج صومعه حافظ مجوی گوهر عشق قدم برو نه اگر میل جستجو داری
اما یک نکته نباید فراموش شود که مرد واقع درگذشته بعد از خوردن درخت دانش به جاودانگی نمی رسد و حلقه از دست او خارج می شود اما مردی که در آینده است همان زمان می تواند به وصال برسد و به آسمان برود این همان مطلب مولوی راتداعی می کند که سختی ها و مشقت ها و در حقیقت تجربه کردن خود خوردن از درخت دانش است.
در هر سه دوره زمانی برای زوج یک زمان آغاز و یک زمان پایان می یابد یعنی هم آن زمان که در گذشته برای سرباز زندگی تمام می شود برای دودوره دیگر هم تمام می شود. منتها با نتیجه متفاوت یعنی سرباز زندگی را تمام می کند بدون رسیدن به وصال اما مرد آینده هم آن زمان فیلم را تمام می کند منتها با رسیدن به وصال و کمال.
منبع: کافه نقد