سهگانهٔ پدرخوانده (The Godfather) از بهترین و ارزشمندترین فیلمهای تاریخ سینما در معتبرترین ردهبندیهای جهان هستند. این فیلمهای فراموشنشدنی و پُرطرفدار در سراسر جهان، بین سالهای 1972 تا 1990 میلادی توسط «فرانسیس فورد کوپولا» یکی از مشهورترین کارگردانان و تهیهکنندگان آمریکایی ایتالیاییتبار ساخته و منتشر شدند.
فیلم سینمایی «پدرخوانده: قسمت دوم» با نام اصلی The Godfather: Part II علاوه بر اینکه دنبالهای بر فیلم پدرخوانده محصول سال 1972 است، فیلمی مستقل و فوقالعاده مطرح در دنیای سینمای نیز محسوب میشود؛ اظهارنظرها و بحثهای بیشماری درمورد اینکه کدام فیلم بهتر و برتر است مابین منتقدان سینما، سینماگران همچنین علاقمندان سرسخت سینما جریان داشته و دارد.
فیلم The Godfather: Part II (نسخهٔ ارائه شده توسط سافتگذر) دارای دوبلهٔ فارسی حرفهای و جذابی است که در سالیان دور گذشته توسط برترین دوبلوران ایران بر روی فیلم انجام شده است؛ لازم به ذکر است که این نسخه از فیلم، هیچگونه صحنهٔ غیراخلاقی ندارد.
هر دو نسخهٔ کمحجم و نسخهٔ کیفیت عالی 1080p این فیلم برتر سینمای جهان برای دانلود رایگان قرار داده شدهاند. در پلیر موجود در این صفحه، میتوانید نسخهٔ کمحجم این فیلم را بهطور آنلاین تماشا کنید. در صفحهٔ دانلود مربوط به این فیلم، لینکهای دانلود این دو نسخه از فیلم پدرخوانده موجود هستند.
توجه:
هر سه قسمت از فیلم پدرخوانده در سایت سافتگذر برای دانلود رایگان قرار داده شدهاند.
قسمت اول فیلم پدرخوانده را می توانید از ایـنـجـا و قسمت سوم آن یعنی The Godfather Part III را میتوانید از ایـنـجـا دانلود کنید.
از فیلم «پدرخوانده 2» بیشتر بدانیم:
پدرخوانده: قسمت دوم (The Godfather: Part II) فیلمی داستانی-جنایی به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا و محصول سال ۱۹۷۴ کمپانی آمریکایی پارامونت پیکچرز میباشد. این فیلم پس از موفقیت درخشان فیلم پدرخوانده و در ادامهٔ آن ساخته شد.
کاپولا در ابتدا نمیخواست که خود این فیلم را بسازد (بهدلیل جنجالهای بسیار با کمپانی در ساخت فیلم پدرخوانده) و کارگردانی آن را به مارتین اسکورسیزی که در آن زمان زیاد به شهرت نرسیده بود پیشنهاد کرد؛ ولی کمپانی پارامونت با این پیشنهاد مخالفت کرد ولی در عوض کاپولا اختیارات زیادی از آنها گرفت و با این کار خود، از دخالتهای بسیار کمپانی جلوگیری کرد.
این فیلم مانند قسمت اول آن هواداران بسیاری دارد و بین منتقدان بحثهای زیادی با موضوع بهتر بودن کدامیک از این دو فیلم، صورت گرفته است. این فیلم در نظرسنجی وبگاه IMDb تاکنون حائز مقام سوم شدهاست. همچنین مقام دوم نظرسنجی از کارگردانان و مقام چهارم نظرسنجی از منتقدان مجلهٔ سایتاندساند را نیز دارا است.
فیلم پدرخوانده ۲ از پنج سکانس از ویتو، پنج سکانس از مایکل و یک سکانس دنبالهٔ کوتاه که همهٔ این سکانسها را به فیلم ربط میدهد تشکیل شده است. تمهایی چون خانواده و معامله، جستجوی امنیت بورژوازی و فریب بودن آن، پیوند بین سکانسها را تشکیل میدهند.
داستان
| این قسمت را بعد از تماشای فیلم بخوانید تا قصهٔ فیلم برایتان واضحتر شود |
داستان این فیلم به طور موازی روی دو محور میچرخد:
۱. زمان گذشته: دوران کودکی و جوانی ویتو کورلئونه
در سال ۱۹۰۱ ویتو آندولینی در شهر کورلئونه واقع در جزیرهٔ سیسیل بهخاطر توهین به سرکرده مافیای محلی به قتل رسید. او دو پسر با نامهای پائولو و ویتو داشت که پائولو به عنوان برادر بزرگتر سوگند میخورد که انتقام قتل پدرش را از دون چیچو بگیرد اما دون چیچو به خاطر قدرت و نفوذ زیادش او را هم به قتل رساند. سرانجام همسر ویتو آندولینی نزد دون چیچو رفت و از او التماس کرد که به ویتو کاری نداشته باشد اما دون چیچو قبول نکرد و خواست که ویتو را بکشد که ویتو فرار کرد و مادرش در همانجا به قتل رسید ویتو سرانجام به وسیلهٔ یکی از اقوام خود از آنجا فرار میکند و برای پیدا کردن کار به نیویورک میرود او در ابتدا کودکی لال بود اما به محض ورود به نیویورک آوازی به زبان سیسلی میخواند و مشخص میشود که او میتواند حرف بزند. سرانجام او توانست در یک بقالی به عنوان شاگرد استخدام شود پسر بقال با ویتو دوست شد و این پسر کسی نبود جز همان تسیو که در قسمت قبلی به مایکل خیانت کرده بود. پانوچی فردی بود که از همهٔ کاسبان باج میگرفت و در یک روز به بقال اعلام کرد که برادر زاده اش باید به عنوان شاگرد او کار کند و ویتو اینگونه از کار اخراج شد. در ادامه او با کلمنزای دزد آشنا شد و این سه دوست (کلمنزا - تسیو - ویتو) توانستند که با دزدی و قاچاق اجناس درآمد قابل توجهی کسب کنند که اینجا تنها یک مزاحم وجود داشت و او پانوچی بود و از آنها مقدار زیادی باج خواست تا برایشان مزاحمت ایجاد نکند. تسیو و کلمنزا با این معامله موافق بودند اما ویتو قبول نمیکرد و سرانجام هم نقشه ای برای قتل پانوچی گرفت و موفق شد که در روز جشن سال پانوچی را بین صداهای توپ و مواد منفجره که مردم میترکاندند با سه گلوله از پای درآورد. ویتو در اداره کردن کارها و معامله با افراد بسیار باهوشتر و ماهرانهتر از تسیو و کلمنزا بود و همین دلیل باعث شد که او به عنوان رئیس و مدیر شناخته شود او کمکم قدرت بالایی پیدا کرد و نام فامیل خود را کورلئونه گذاشت زیرا همانجا به دنیا آمده بود و حالا همه چیز مهیا بود برای انتقام ویتو از دون چیچو که دیگر مردی پیر و ناتوان بود. ویتو به سیسیل رفت و دون چیچو را با یک چاقو به قتل رساند و انتقام قتل پدر، مادر و برادر خود را از دون چیچو گرفت. او سرانجام فردی با قدرت و ثروتمند شد و به جمع سران خانوادهها در نیویورک پیوست.
۲. زمان حال: زندگی دون مایکل کورلئونه
مایکل کورلئونه در نوادا در سال ۱۹۵۸ مشغول به مدیریت خانواده خود بود و در ابتدای فیلم مایکل در جشن خود با افراد و دوستان خود مشغول به مذاکره و گفتگو بود. در این میان کانی با مردی بیگانه در جشن حضور پیدا میکند و به حضور مایکل میآید و از او کمک مالی درخواست میکند که مایکل عصبانی میشود و از اینکه با این مرد ارتباط برقرار کرده بود بسیار عصبانی و خشمگین میشود کانی بسیار غمگین و بی روحیه بود اما خود را شاد نشان میداد و هنوز از قتل شوهرش توسط مایکل عصبانی بود. مایکل با سناتور گرن در حال مذاکره بود و سناتور از مایکل برای صدور یک مجوز ۵ درصد از درآمد هتلهایش را میخواست و مایکل این پیشنهاد را قبول نمیکند. پس از آن فرانک پانتان جلی که دست نشانده کلمنزا بود و خانهٔ قدیمی خانواده در نیویورک در دست او بود با مایکل صحبت کرد. فرانکی که در میامی برادران روزتو و هایمن راث را در مقابل خود میدید از مایکل کمک خواست و مایکل از فرانکی خواست که با آنها کنار بیاید اما فرانکی قبول نکرد و خواست که خانواده اش را خود اداره کند و آنها را از بین ببرد چون مایکل با هایمن راث قرار معامله داشت قبول نکرد و خواست که فرانکی مزاحم نشود و فرانکی با عصبانیت اعلام کرد که هیچ مشکلی برای مایکل بوجود نمیآورد. وقتی مایکل به خانه برگشت کی از او سؤال کردکه چرا پردهها کنار زده شده است و مایکل که به بیرون پنجره نگاه کرد متوجه شد که عده ای قصد شلیک به او را دارند مایکل سریع خودش را به زمین انداخت و بعد از شلیک دهها گلوله به اتاقش توانست جان خود و کی را نجات دهد. پس از آن مایکل از برادرش تام کمک خواست و او را رئیس خانواده در زمان غیبتش اعلام کرد و خود با قطار حرکت کرد و پیش آقای راث رفت و با او توافق کرد که با یکدیگر روابط دوستانه داشته باشند و سپس مایکل و راث تصمیم گرفتند که فرانکی را به قتل برسانند. مایکل سپس به سوی نیویورک پیش فرانکی رفت و از او خواست که با روزتو معامله کند و وقتی که فرانکی برای معامله در یک کافه میرود مردی پشت فرانکی میآید و قصد دارد که او را با طناب خفه کند که فرانکی شانس میآورد و نجات پیدا میکند پس از این قضیه که فرانکی بسیار از دست مایکل عصبانی بود به دادگاه شکایت کرد و مایکل در دادگاه حاضر شد. در ابتدا سناتور گرن برای دفاع از مایکل سخنان بسیار تأثیر گذاری زد که کمی از فشار خبرنگاران و سناتورهای پرونده روی مایکل کم شد و سپس خود گرن از جلسه رفت. مایکل تمام اتهامات خود از جمله قتل سران ۵ خانواده، قمار و … را رد کرد و دادگاه به جلسه بعدی کشیده شد که این بار باید شاکی پرونده یعنی فرانک پانتان جلی حضور پیدا میکرد. مایکل بعد از اتمام جلسه پیش برادر خود فرددو رفت و فرددو اعتراف کرد که به نوعی خام شده چون جان گولا او را خریده و قصد داشته که پولی هم به او بدهد و وقتی که مایکل دلیل این کار پرسید فرددو به تندی صحبت کرد سپس مایکل به فرددو گفت که دیگر هیچ کاری با او ندارد و نمیخواهد او را ببیند. در جلسه بعدی دادگاه مایکل برادر فرانکی یعنی وینچنزو پان تان جلی را آورد و فرانکی زمانی که برادرش را در کنار مایکل دید به احساس خوبی دست پیدا کرد و تمام شکایات و اعترافات خود در مورد قتل سران توسط مایکل و … را پس گرفت. به این ترتیب مایکل با خیالی راحت به ادامه کارهای خود فکر میکرد که همسرش «کی» تصمیم گرفت که خود به تنهایی با فرزندان مایکل به نوادا برگردد که مایکل اجازه نداد و از کی خواست که آن حادثه را فراموش کند. (زمانی که مایکل به نیویورک رفته بود کی باردار بود ولی بچه اش از بین رفت) کی مایکل را کور خطاب کرد و اعتراف کرد که خود آن بچه را انداخته است چون نمیخواست در این دنیا مایکل یک بچهٔ دیگر هم داشته باشد و چون مایکل این حرفها را شنید کی را با یک سیلی خاموش کرد و گفت که او را برای همیشه تنها بگذارد. چند هفته بعد خبر فوت مادر مایکل رسید در کلیسا فرددو در حال گریه کردن بود بعد از چند لحظه پیش تام رفت و سراغ مایکل را گرفت و تام گفت که منتظر است که تو بیرون بروی تا بعد به اینجا بیاید. کانی در کلبه بیرون از خانه نزد مایکل آمد و از او خواست که فرددو را ترک نکند و همچنین اعتراف کرد که میخواست مایکل را با رفتار خود عذاب بدهد و تصمیم دارد که دوباره به خانه برگردد. پس از آن مایکل دستش را بر سر کانی گذاشت و او را دلداری داد و کانی نیز دست مایکل را بوسید. فرددو که در خانه نشسته بود مایکل را دید که به سویش میآید و آنگاه در یک صحنهٔ واقعاً زیبا مایکل برادرش را در آغوش گرفت. مایکل بعد از آن تصمیم گرفت که راث را بکشد اما تام که این کار را فوقالعاده سخت میدانست از مایکل خواست که صرف نطر کند و چون مایکل که برای رسیدن به قدرت هر کاری میکرد سر حرف خود باقیماند. فرانکی که پس از جریان شکایت و دادگاه هنوز در مکانی توسط افبیآی محافظت میشد با تام هم صحبت شد و تام نیز در مورد خانواده در گذشته صحبت کرد و فرانکی خانواده کورلئونه را به امپراطوری روم تشبیه کرد سپس تام با فرانکی خداحافظی کرد و رفت؛ و اما روز بعد در یک لحظه سه اتفاق افتاد که کارگردان فیلم آنها را بسیار زیبا به هم متصل کرد: درفرودگاه راث توسط یکی از افراد مایکل کشته شد، در سازمان اف. بی. آی فرانکی رگ خود را در حمام با تیغ برید و مُرد، و در صحنه ای بسیار زیبا فرددو در حالی که در قایق مشغول ماهیگیری بود و مناجات بسیار زیبایی را به زبان میآورد: «مریم مقدس تو را سپاس میگویم به من برکت بده رحمت خداوند بر تو باد و رحمت به طفلی که در شکم داشتی ای مریم مقدس نزد خدا شفاعت گناهان ما را بکن… آمین» و ناگهان صدای شلیک تفنگ برخاست. آری مایکل دستور قتل برادر خود را داده بود. مایکل که شاهد این صحنه بود بر روی صندلی نشست و زمانی را به یاد آورد که همیشه با سانی اختلاف داشت، زمانی که سانی، کارلو را برای دیدن کانی به خانه آورده بود؛ و در صحنهٔ پایانی فیلم مایکل با پسرش در باغ قدم میزنند و سپس مایکل مینشیند و به تفکر میپردازد.
نقشها
آل پاچینو در نقش «مایکل کورلئونه»
رابرت دووال در نقش «تام هاگن»
دایان کیتن در نقش «کی کورلئونه»
رابرت دنیرو در نقش «ویتو کورلئونه»
جان کازال در نقش «فردو کورلئونه»
تالیا شایر در نقش «کانی کورلئونه»
لی استراسبرگ در نقش «هایمن راث»
مایکل گازو در نقش «فرانکی پنتانگلی»
جی. دی. اسپرادلین در نقش «سناتور پت گیری»
ریچارد برایت در نقش «ال نری»
گاستون ماشین در نقش «دن فانوچی»
تام راسکی در نقش «روکو لامپونه»
فرانچسکا دیساپیو در نقش «جوانی ماما کورلئونه»
جوایز
برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین فیلم: فرانسیس فورد کاپولا، گری فردریکسون، فرد راث
برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین کارگردانی: فرانسیس فورد کاپولا
برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی: فرانسیس فورد کاپولا و ماریو پوزو
برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: رابرت دنیرو[۶]
برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین موسیقی فیلم: نینو روتا و کارمینه کاپولا
برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین کارگردانی هنری: دین تراولاریس، آنجلو گراهام، جورج ار. نلسون
نامزد جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد: آل پاچینو
نامزد جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: مایکل گازو
نامزد جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: لی استراسبرگ
نامزد جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن: تالیا شایر
نامزد جایزهٔ اسکار بهترین طراحی صحنه: تئادورا ونرانکل