مشاهده تصاویر بیشتر ...
غلامرضا تختی (زادهٔ ۵ شهریور ۱۳۰۹ در تهران – درگذشتهٔ ۱۷ دی ۱۳۴۶ در تهران) ملقب به جهانپهلوان، کشتیگیر اهل ایران بود. در فرهنگ ورزشی ایران، وی را نماد پهلوانی میدانند. تختی برای چند دهه از چهرههای مشهور فرهنگ عامه ایرانیان بود.
تختی در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن به همراه امامعلی حبیبی نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران در بازیهای المپیک را کسب کرد. او با یک مدال طلا و دو مدال نقرهٔ المپیک، دو طلا و دو نقرهٔ قهرمانی جهان و یک طلای بازیهای آسیایی در فهرست برترینهای قرن فیلا در جایگاه سیزدهم قرار دارد. وی یکی از سه کشتیگیر ایرانی (در کنار امامعلی حبیبی و عبدالله موحد) است که تصویر آنها در تالار افتخارات فیلا نصب شدهاست. قبر تختی در ابن بابویه شهر ری واقع شدهاست.
غلامرضا تختی از سال ۱۳۴۲ بارها به ساواک احضار شد. اطرافیان شاه با ناکامی از نزدیک کردن او به دربار و حکومت، فشارها را بر تختی افزایش دادند. حتی در مواردی تختی از ورود به ورزشگاهها منع میشد. او پس از دوری دوساله از رقابتهای ورزشی برای چهارمینبار در بازیهای المپیک شرکت کرد و برای نخستین بار در این بازیها مدالی کسب نکرد. میرزایی با استناد به اسناد به جا مانده بیان میکند که گویا حکومت میل داشت تختی بدون تمرین و آمادگی جسمی و روحی در میدان حاضر شود و با شکستخوردن، محبوبیتاش در میان مردم را از دست بدهد.
در چنین شرایطی تختی در سال ۱۳۴۵ هم در بازیهای جهانی شرکت کرد و بار دیگر دست خالی به ایران بازگشت. جلال آلاحمد دربارهٔ مرگ او چنین نوشت: «از آن همه جماعت هیچکس، حتی برای یک لحظه، به احتمال خودکشی فکر نمیکرد.
در فروردین ۱۳۹۸، علیرضا زاکانی نمایندهٔ پیشین مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، خودکشی تختی را شایعه خواند و گفت تختی را به «شهادت» رساندهاند. وی گفت: «من شنیدم که عزیزی اینجا گفتهبود که مرحوم تختی خودکشی کردهاست. من از پدرم که هم از نزدیک مرحوم تختی را میشناختند و هم در مراسم تشییع و در غسالخانه میگفت که ایشان را شهید کردند. پدرم پس از انقلاب نزدیک به سه دهه مسئول برگزارکنندهٔ مراسم مرحوم تختی بود. من این را از پدرم میگویم که در این حرکت بودهاست.
این کتاب حاوی سرگذشت قهرمان ارزنده ایران، غلامرضا تختی است که در آن شرح مبارزات قهرمانانه وی با مدارک کافی ارائه شده و می تواند سرمشق خوبی برای نسل جوان ما باشد.
از مقدمه کتاب:
وی طی سالها زندگی نشان داده است که به مردم کشور خود تعلق دارد به دوستی آنها افتخار می کند. مثل آنهاست و از آنها جدا نیست. واقعه زلزله چند سال قبل، یادآوری مناسبی است. او بدون درنگ خودش را در اختیار مردم گذاشت. دوستانش را به اطرافش جمع کرد و برای آسیب دیدگان زحمت کشید تا کمکی فراهم آورد. به عبارت ساده تر او از مردم اعانه جمع می نمود تا به برادران و خواهران هموطن خویش برساند…