مشاهده تصاویر بیشتر ...
زمانیکه اسماعیل در سنین دوازده سالگی شمشیر به دست گرفت، خواه برای انتقام خون پدر و خواه برای رهایی این مرز و بوم از چنگ بیگانگان، کشور و دولتی به معنای حقیقی در ایران وجود نداشت. در هر گوشه از این آب و خاک، فرمانروایی خودمختار حکومت می کرد. شرق و غرب کشور دستخوش تهاجم بیگانگان بود که تا اعماق آن رخنه کرده و سراسر این سرزمین را مورد تاخت و تاز قرار داده بودند. پادشاه جوان که بر اثر بیرون آوردن نواحی شمال غرب از دست فرمانروایان غیرایرانی (آق قویونلو) تهیج و تشویق شده بود، جسورانه تصمیم گرفت کشوری بسازد که با ادوار درخشان تاریخی ایران برابری کند.
در بادی امر به نظر نیامد که فتوحات او تغییری در اوضاع داده است. ولی بعدها پس از گذشت ایام، به تدریج ظاهر و آشکار شد که تاریخ ایران در مرحله جدیدی افتاده است که با ادوار سابق تفاوت فاحش دارد. نمی توان منکر شد که شاه اسماعیل، این نابغه کم نظیر، تقریبا نهصد سال پس از سقوط دولت شاهنشانی درخشان ساسانی و سیصد سال پس از ایلغارهای گوناگون و رنگارنگی که شیرازه ایران را از هم پاشیده بود، دوباره به ریختن بنیان کشور واحد و مستقلی موفق گردید…