مشاهده تصاویر بیشتر ...
آثار زیارت حضرت سید الشهداء، دو بخش است. یک بخش آثار زیارت، اجتماعی و تاریخی است که منجر به شکل گیری یک جامعه مهاجر الی الله می شود که مورد بحث ما نیست؛ یک بخش دیگر اثر معنوی است که باید در ما ایجاد بشود. زیارت یک سفر الی الله است و انسان زائر به تعبیری راحل الی الله است؛ یعنی همه تعلقاتش را رها می کند و به سوی خدا حرکت می کند. در روایات آمده است که هر قدم در راه زیارت سید الشهداء معادل یک حج عمره است؛ یعنی یک سیر کامل تا خدا. ببینید فاصله فرات تا کربلا شصت هزار قدم است؛ اگر کسی غسل کند و از فرات به سمت کربلا حرکت کند، یعنی شصت هزار حج عمره انجام داده است. ولی یک علتی که باعث می شود که ما کمتر بهره مند بشویم و نتوانیم به طور کامل استفاده کنیم این است کهما راحل الی الله نیستیم، بلکه مسافریم و می خواهیم برویم و برگردیم؛ نقشه هایمان را کشیدیم که فردا که برمی گردم مثل قبل از همان ساعت هفت صبح می روم سر کار. این یعنی که ما راحل نیستیم و نمی توانیم تعلقاتمان را کنار بگذاریم و با یک مسئولیت جدید برگردیم.
سفر زیارت یک کوچ به سمت خداست. اگر کسی راحل شد، این کوچ کردن به سوی خدا هم در وادی ولایت امام است؛ یعنی مقصد خداست ولی از طریق سیر در وادی ولایت می شود به این مقصد رسید. نکته دیگری که هست این است که این سیر هیچ وقت تمامی ندارد؛ یعنی شما اگر بخواهید حتی در برزخ و قیامت هم می توانید با حضرت امیر سیر داشته باشد. سفر زیارت، رحلت الی الله است و انسان در این سفر از وادی ولایت امام که همان صراط مستقیم است به سمت خدای متعال حرکت می کند. اگر این زیارت با توفیق انجام بشود، هر قدمش یک حج تمام است. حج را چیز کوچکی نگیرید؛ حج خیلی عمل بزرگی است و این که گفته اند یک زیارت امام برابر هفتاد هزار حج است، به قصد کوچک کردن حج نیست.
وجود مقدس سید الشهداء هم در عرش هستند و هم در دنیا. این که گفته اند کسی که حضرت را در عرفه زیارت بکند انگار خدا را در عرش زیارت کرده یک معنایی دارد. یعنی اگر کسی بتواند با سید الشهداء سیر کند تا مقام عرشی حضرت را ببیند و وارد وادی بیت النور حضرت بشود و تا مشکات نور برود، زیارت خدا برایش واقع می شود؛ یعنی تجلیات عرشی خدا را از مقام نورانیت سید الشهداء دریافت می کند. در روایت آمده که مصباح سید الشهداست؛ یعنی آن چراغی که در قلب نبی اکرم روشن شده ایشان اند و اگر کسی رد این نور را بگیرد، به حقیقت آن مصباح می رسد. اگر به آنجا برسد به عرش خدا رسیده است؛ یعنی قلب نبی اکرم عرش خداست. اگر کسی به آن مقام برسد، تجلیات الهی را در سید الشهداء می بیند.
این زیارت نامه ای که می خوانید عهد نامه ای است که انسان دوباره با امام امضاء می کند؛ یک بار در عالم میثاق با حضرت عهد بستیم و یک بار دیگر اینجا حضرت عهد نامه هایمان را مهر می کند. اگر واقعا زیارتی که می خوانید هر جمله اش قرار و عهد با امام باشد، یعنی عهد هایتان را نو کرده اید. ببینید امام برای ما چه کار کرده «بَذَلَ مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وَ حِیرَة الضَّلالَه»، امام حرف نزده، بلکه خون دلش را داده و عزیزانش را به اسارت فرستاده که ما را از دست شیطان بگیرد. در دست شیطان بودن سه مرحله است؛ گم شدگی از امام که به دنبالش حیرت است و بعد جهالت. «ضَلَّ مَن فارَقَکُمْ» کسی که از امام جدا بشود گم می شود؛ مثل بچه ای که پدرش را گم می کند. بعد از گم شدن، حیرت است و بعدش جهالت؛ در اینجا دیگر انسان طعمه شیطان می شود. حضرت با عاشورا، نقشه را به باد داد؛ خون دلش را داد تا این امر اتفاق بیفتد.
در زیارت اربعین می خوانیم، من به شما ایمان و به رجعت شما یقین دارم و این ایمان را هم در تمامی اعمالم نشان می دهم. یعنی جهت همه اعمال من رو به رجعت است. لذا اگر کسی به امام حسین و رجعت ایشان مؤمن بشود باید همه مناسک زندگی او به آن سمت باشد. به عبارت دیگر، رجعت حضرت باید قبله عمل انسان باشد. ما باید این طوری ایمان بیاوریم. عالم قلب، عالم تعلقات انسان است؛ پس یعنی باید تعلقات انسان تابع تعلقات امام باشد و الا تسلیم امام نخواهد شد. انسان وقتی تسلیم امامش می شود که عالم قلبش سلم باشد. عالم قلب در واقع ترازوی ماست. ما دائما داریم ترازو می کنیم.
بنابراین اگر ما ترازویمان دنبال ترازوی امیرالمؤمنین باشد، هر چه که حضرت حکم کند روی سر می گذاریم. اگر این طور بشویم دیگر با امام اختلافی نداریم و هر چه که او حکم بکند ما قبول می کنیم. ولی اگر ترازوی ما با امام متفاوت بشود قضیه فرق می کند؛ امام یک حکمی می دهد ولی من برای خودم حکم خودم را دارم. دیده اید بعضی ها می گویند آقا عقل من این حرفی را که حضرت امیر گفته است نمی پسندد؛ این کلام امیرالمؤمنین با عقل سازگار نیست. بنده خدا این شمعی که در وجود تو روشن کرده اند، خورشیدش امیرالمؤمنین است؛ منشأ همین عقل ناقص ما خود حضرت هستند. بنابراین قدم اول شد تسلیم قلب و تمایلات ما در برابر قلب امام.
آخر زیارت اربعین، فرودگاه زیارت است. اگر می خواهیم به شهر خود برگردیم، باید با این عهد برگردیم. «أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ» من همه امکاناتم را آماده کردم و آماده ام. ببینید کسی که قلبش تسلیم و رأیش دنبال رأی امام است، باید امکاناتش را هم آماده کند؛ یعنی باید پول و مال و جان و آبرویش را آماده کند تا خرج امام بکند. چه زمانی؟ «حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ» منتظرم خدای متعال به شما اجازه بدهد تا پا به رکاب کنید و من دنبال شما بیایم. خیال نکنید یاران امام حسین اتفاقی خودشان را به کربلا رساندند؛ این ها کسانی بودند که یک عمر کار کرده بودند و می دانستند که امام حسین قیامی دارد و قلبشان را تابع قلب امام کرده بودند و امکاناتشان را برای آن موقع آماده کرده بودند و همین که نامه حضرت رسید آمدند.
خیلی ها هستند که در دوره غربت ائمه می توانند کنار امام باشند ولی در دوره غلبه نمی توانند؛ یک عده دیگری هم هستند که در دوره غلبه می آیند کنار امام ولی در غربت نه. درستش این است که انسان هم در دوره غربت با امام باشد و هم در دوره غلبه. «فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ» معیت غربت «قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ» است و معیت بعد از ظهور هم این است که انسان با همه وجود کنار امام باشد و با تمام قوایش دنبال امام برود. این آن چیزی است که ما باید در زیارت به آن برسیم.