مشاهده تصاویر بیشتر ...
«جنگ روایتها» چیست؟
یکی اینکه پاشنهی آشیل و نقطهی ضعف و زاویهی شکستِ همهی ما در «جنگ روایتها» است و زاویهی دیدِ ما نسبت به روایتی که راجع به آن مسئله داریم. منظورمان هم از جنگ روایتها روایاتِ حدیث اهل بیت علیهم السلام نیست، تحلیل و نگاهِ ما به هر مسئله است که قوّت و ضعف را در ما ایجاد میکند، نه قوّتِ نظامی یا مثلاً کثرتِ جمعیّت یا ثروت. زاویهی دیدِ ما به مسئله است که نشان میدهد کار در چه سطحی است.
اگر حواسِ ما در هر مسئلهای به جریانها نباشد ممکن است برای ما داستانی از هر مسئله بسازند که صد و هشتاد درجه با اصلِ واقع، بلکه صد و هشتاد درجه در یک سطعِ دو بُعدی تعریف میشود، میشود صد و هشتاد درجههای متعدد در ابعادِ مختلف، یعنی اگر بیش از دو بُعد هم درنظر بگیریم پیچش و دوریِ ما از مسئله را مدام بیشتر میکند.
اینکه جهان اسلام نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چگونه نگاه میکند همان «جنگ روایتها» است، پیروزِ این جنگ روایتها چه کسی است؟ آن کسی که پیروز است فکرِ جامعهی اسلامی را نسبت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میسازد.
چون الآن این مسئله در جامعه هست و خیلی هم پُررنگ است، خیلی جای خوبی است که ما ببینیم با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه کار کردند.
آنهایی که بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدند اگر میخواستند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آنطوری که هست نشان بدهند هیچ مشروعیّتی برای آنها نمیماند، این معنی نداشت که بگویند رفتهایم برترین انسانی که همهی مردمِ مدینه او را به برتری میشناختهاند را زدهایم!
این چیزهایی را که من به شما میگویم را حتّی قاتلِ ایشان میدانست، مردمِ مدینه میدانستند، فکر نکنید که من فضائلِ خیلی بزرگی را گفتم. وقتی میخواستند به خانه حمله کنند امام حسن مجتبی علیه السلام و حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در خانه بودند، این بزرگواران هم سرورانِ بهشت بودند و هم شش یا هفت ساله بودند، یعنی حتّی اگر کسی مانندِ ما شیعیان هم فکر نکند میگوید این بزرگواران معصوم هستند و هنوز گناهی مرتکب نشدهاند. ولی وقتی خواست مشعل بدست بگیرد «قیلَ لَهُ: یَا أبَاحَفْصَ إنَّ فِیهَا فَاطِمَهَ»[۴]، میگوید: فاطمه (سلام الله علیها) در خانه است!
این موضوع اصلاً چیزِ عجیبی نبود، اگر کسی رفتارهای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را میدید او هم اینطور میدید، حتّی اگر دشمن بود، حتّی اگر منافق بود، حتّی اگر خیلی دوست نبود، حتّی اگر کینه داشت، اینکه بخواهند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را از چشم بیندازند کارِ خیلی سختی بوده است.
«حمله» یک مرتبه رُخ میدهد اما دیگر نمیتوانید برای هزار و چهارصد سال نیروی نظامی بگذارید و بگویید تاریخ را اینطور تفسیر کنید، چند وقت میتواند این کار را ادامه بدهد؟ مسلّماً نمیتواند صد سال این کار را ادامه بدهد، پس باید روایتی را تقویت کند که وقتی از آنجا رفت همه آنچه را که او میخواهد بگویند، یعنی همهی دعوا «جنگ روایتها» است.
قدرتِ نظامی برای شروعِ یک «جنگ روایت» است، بعد دیگر باید مدام کارِ فرهنگی کرد تا روایت بماند.
ائمهی هدی علیهم صلوات الله همهی تلاشِ خود را کردهاند که تصویر از ماجرای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک شهادت و یک مظلومیّت باقی بماند. برای این موضوع خیلی هم هزینه دادهاند.
اهل بیت علیهم السلام در این جنگ روایت به دنبالِ این موضوع هستند که در این جنگ روایت شکست نخورند، چون اگر شکست بخورند دستِ شما از اسلام واقعی کوتاه می ماند، این روایتِ غالب است که تفکّر میسازد.
اینکه اهل بیت علیهم السلام این همه فشارِ فرهنگی میآورند که عاشورا یک رستاخیز بشود برای چیست؟ برای اینکه باید این حزن بماند. آن طرف چکار میکند؟ میگوید: جشن است! برترین جشنِ عالَم است! چرا؟ یک روایت دارند که بهترین عبادت در عید چیست؟ روزه بگیرید!
در این زمینه موفق هم بودهاند، امروز اگر شما روزی دارید که «تَبَرَّکَت بِهِ بَنی اُمَیَّه، فَرِحَت بِهِ آلُ زیاد»، امروز تقریباً تمامِ جهان اسلام بجز شیعیان روز عاشورا را روز شادی میدانند، لزوماً هم ناصبی نیستند.
برای شما از کسانی نمونه دارم که در «لعنِ یزید» کتاب نوشتهاند، با بقیّه مناظره کردهاند و گفتهاند غلط کردهاید که یزید را لعن نمیکنید، یزید فلان است و فلان است و کافر است و… اصلاً برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام مقتل نوشته است، در رسای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام شعر سرودهاند، برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام گریه کردهاند، اما میگویند روز عاشورا روزِ مبارکی است، چرا؟ چون روزی است که همهی انبیاء آن روز بر طواغیت پیروز شدهاند، یعنی دقیقاً همان چیزی که ما برای عید غدیر میگوییم.
به قولِ امروزیها این دقیقاً پارادایمِ بنیامیّه است که روز عاشور روزِ پیروزیِ حق بر باطل است.
این همان جنگِ روایتها است.
اینکه اهل بیت علیهم السلام فشار میآورند، اینکه میدانند اگر قرار است کسی نجات پیدا کند مسیرِ نجات فقط همین است… همهی اینها مبارزهی جنگِ روایتها است. نمیخواهد سطحِ آن مظلومیّتِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام پایین بیاید.
چون آنها بخاطرِ جمعیت و حکومت و پولهایی که دارند اگر بتوانند روایتِ خود را جا بیندازند دیگر دستِ کسی به دامانِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام نمیرسد.
اینکه حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در سال ۶۱ شهید شدند و نزدِ خدای متعال با هیچ کسی قابل قیاس نیست یک بحث است، اینکه شما اجازه ندهید این روایت از اذهانِ مردمِ قرونِ مختلف بیفتد بحثِ دیگری است.
خیلی چیزها حق است، زندگیِ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، زندگیِ امام هادی علیه السلام، زندگیِ امام حسن عسکری علیه السلام، که اگر امروز به شما بگویند در موردِ این بزرگواران بیست دقیقه صحبت کنید شاید نتوانید، آیا معنیِ آن این است که امام حسن عسکری علیه السلام معاذالله کم یا کوچک بودهاند؟ نخیر! در جنگِ روایتها آنچه باید از ایشان گزارش میشده است از بین رفته است، نه اینکه معنای آن این باشد که معاذالله امام کوچک هستند.
امروز برای اینکه آن خبرِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بخواهد برسد باید بلند شویم، باید امروز اقدام کرد، نباید فقط مقابلِ بینیِ خود را ببینم، اینکه به یک جلسه میرویم و هزار جوان میآیند و گریه میکنیم و میرویم، الحمدلله! ولی کافی نیست، آیا دویست سال بعد هم اینطور است؟
خیلی از علمای ما سلام الله علیهم أجمعین درایتِ این را نداشتند که ممکن است در جنگ روایتها شکست بخوریم.
گاهی ما با خودمان درگیر هستیم یا دو هیئت با هم درگیر هستند، رها کن! در جنگِ روایتها هستید! تو با عالَم درگیر هستی، یقهی برادرِ خودت را رها کن.همه چیز جنگِ روایتهاست.
میتواند در این جنگ روایتها چند نقطه ضعف هم وجود داشته باشد. یکی از آنها این است که بیتوجّه به جریان، بیتوجّه به اینکه سود و زیانِ این جریان چیست، وابستگیِ فکریِ این جریان چیست، ما برویم و گزارش و روایتِ او را بشنویم. این دقیقاً همان کاری است که مردمِ ما سالهاست در حالِ انجامِ آن هستند، ما از قدیم تا بحال از این موضوع خیلی آسیب خوردهایم، که در مسئلهای که متخصص نیستند گوشِ خود را به دهانِ دشمن میدهند و گزارشِ دشمن را میخوانند و باور میکنند.
دیدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که برترین زنِ عالَم هستند و برترین شخص بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، آیا بگوییم حمله کردهایم و ایشان را کشتهایم؟ اینطور اصلاً دیگر چه کسی ما را مسلمان حساب میکند؟ جنگِ با اهل بیت علیهم السلام جنگِ با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «حَربُکَ حَربی» یا «حَربٌ لِمَن حارَبتُم»[۵]، من با هر کسی که با شما بجنگد میجنگم، معلوم است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با کافر میجنگند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در طولِ عمرِ شریفِ خود بجز با کافر با کسی نجنگیدهاند.
حضورِ فیزیکیِ خلفا فقط ۲۵ سال بود، ولی ۱۴۰۰ سال است که در حالِ کار کردن رویِ این جنگ روایتها هستند.
مثلاً: اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها «بَضعَهُ الرّسول» هستند، «معصومه» هستند. این شخصیت تا زمانی که اینطور جایگاه داشته باشند اصلاً معنی ندارد که بگویید با ایشان برخورد کردهاید، در اینصورت کفرِ خودتان را امضاء کردهاید، باید چکار کنند؟ باید تمامِ شاخصهای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بزنند، این جنگ است که مهم است و میتواند هزار و چهارصد سال تصویرِ واقعه را نگه دارد، چنگیز مغول را رئوف نشان بدهد و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خشن!
یعنی مسئله را به این موضوع تقلیل ندهیم که یک تحقیقِ تاریخی شده است، باید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را از آن مقامِ «سَیّدَه النّساء اهل الجَنَّه» پایین بیاورند، باید حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را از آن مقامی که «کان یقعد (جبرئیل) بین یدیه (امیر المؤمنین) قعده العبد (العبید)»[۹] جبرئیل مقابلِ ایشان مانندِ برده مینشست پایین بیایند، باید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم پایین بیایند تا بتوانند کار کنند و دیگران را ترویج کنند.
ما همواره در جنگِ روایتها هستیم، و آن هست که قدرت میسازد، آن است که استمراربخش است.
اگر ما در موضوع همین شهید بزرگوار (شهید حاج قاسم سلیمانی) نتوانیم در جنگ روایتها غلبه کنیم صد سالِ آینده ایشان را در کنارِ چنگیز و مغول و هیتلر و بنلادن میگذارند.
اینکه شما الآن بایستید و ببینید که در حالِ حمله کردن به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام هستند، این یک نوع دفاع کردن است، یک وقتی ایستادید و میبینید همه در حالِ همه کردن هستند که چهرهی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را تغییر بدهند، آیا به نظرِ شما این دفاع کردن از شهادت کمتر است؟ قطعاً نه! مگر اینکه شما بگویید کارِ حضرت زینب سلام الله علیها مهم نبوده است، یا اینکه بگویید کارِ حضرت زین العابدین علیه السلام مهم نبوده است، این بزرگواران که شهید نشدهاند، شهید نشدهاند اما اجازه ندادند چهرهی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام تخریب بشود.
حال اگر حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت زین العابدین علیه السلام نبودند و اوضاع عوض نمیشد… آیا فکر کردهاید یزید ملعون مریض بود که کوتاه بیاید؟ نخیر! موضوع را ساده نگیریم.
امام صادق علیه السلام فرمودند: من هر زمان فرزندانِ خودم یا هر بنیهاشمی و بنیفاطمی را ببینم به یادِ کربلا میافتم، چرا امام صادق علیه السلام مانند امام سجّاد علیه السلام همهی عمرِ خود را گریه نکردند؟ یعنی حالِ ائمه علیهم السلام که با یکدیگر تفاوتی ندارد، آن بزرگواران که نسبت به موضوع جهل ندارند، امام صادق علیه السلام هم انگار بودهاند و واقعهی کربلا را دیدهاند، آیا اعتقادِ شما غیر از این است؟ آیا ما به ائمه علیهم السلام «اَشهَدُ اَنَّکَ تَشهَدُ مَقَامِی» نمیگوییم؟ منتها امام سجّاد علیه السلام یک وظیفهای دارند و امام صادق علیه السلام هم یک وظیفهی دیگر، نباید ساده دید و گفت که دلِ امام سجّاد علیه السلام برای پدرِ خود میسوخت، حتماً جگرِ ایشان میسوخته است اما ایشان میبینند که نباید اجازه بدهند که در تقابلِ بینِ این دو روایت روایتِ بنیامیّه و بنیعبّاس غلبه کند.
گاهی ما در روایتِ طرفِ مقابل، یا قدرتِ او و یا روایتِ او از قدرتِ او غرق شدهایم.
نکتهی اول این بود که ما حواسِ خود را جمع کنیم که یک جنگِ جهانیِ روایتها هست؛ همینکه به یک واقعهای مانندِ محرّم میرسیم در و دیوار به شبهه تبدیل میشود، شبهه برای چیست؟ برای اینکه روایتی که در ذهنِ شما هست را تخریب کند، باید این روایت را تخریب کند، چون اگر حسین بن علی صلوات الله علیه آن کسی باشد که در ذهنِ شما هست مشابهِ ایشان تکرار نمیشود، به ایشان توسّل میکنید، توبه میکنید، روحِ شما جلاء پیدا میکند، هم رشدِ معنوی دارید و هم نسبت به ظلمهی دیگر کوتاه نمیآیید، پس این موضوع خطرناک است و باید تخریب بشود.
حواسِ خودمان را جمع کنیم که در روایتِ دشمن غرق نشویم، قسمتِ دوم: اگر غرق شدیم چکار کنیم؟ راهِ برگشت چیست؟ راهِ برگشت «خون» است.
این خونِ مظلوم است که ناگهان انسان را برمیگرداند، این خونِ مظلوم است که شجاعت ایجاد میکند، این خونِ مظلوم است که بغض از طاغوت ایجاد میکند، اگر میفهمیدیم و میفهمیدند به خونِ مظلوم نیاز نبود.