مشاهده تصاویر بیشتر ...
به فرموده مقام معظم رهبری، این انقلاب، هر روزش، با معجزه همراه بوده است. پیروزی انقلاب اسلامی برای بسیاری قابل پیشبینی نبود و با این پیروزی چیزی شبیه معجزه اتفاق افتاد. مشکلات متعددی در مسایل داخل و خارجی کشور وجود داشته و دارد؛ اما این انقلاب در سایه لطف خداوند و عنایت امام عصر(عج) به چهل سالگی خود رسیده و روز به روز بالندهتر و کاملتر میشود.
تنها انقلابی که تقریباً همه دنیا مخالف آن بودند، انقلاب اسلامی بود. مؤید سخن امام راحل(ره)، مواضع کشورهای مختلف در ۸ سال دفاع مقدس بود که کشورهای بسیاری به کمک صدام آمده و پیشرفتهترین سلاحها را در اختیار وی میگذاشتند؛ در حالیکه ما حتی از خرید سیم خاردار هم محروم بودیم.
راز مخالفت ابرقدرتها با انقلاب اسلامی عنصر اصلی این انقلاب است که در هیچ انقلاب دیگری وجود نداشته، و آن عنصر اسلام است. همه انقلابهای دنیا، برای اغراض مادی و دنیوی بود؛ اما انقلاب اسلامی، برای برقرار شدن احکام اسلام بود و حاکم شدن اسلام قطعاً به نفع هیچ یک از نظامهای سلطهگر شرق و غرب عالم نخواهد بود.
لازم است به نقاط ضعف نیز توجه شود تا بتوان آنها را جبران، و از تکرار آنها جلوگیری شود. تا چه اندازه میتوان به آینده انقلاب و پیشرفت آن امیدوار بود؟ بعد از پیروزی انقلاب، دشمنان مقاطع زمانی چندماهه و چندساله را برای پایان یافتن این انقلاب پیشبینی کرده بودند، اما همه پیشبینیهایشان اشتباه از آب درآمد.
برخی از جامعهشناسان معتقدند که انقلاب نیز یکی از پدیدههای دنیاست که روزی به دنیا آمده و کمکم رشد میکند و به مرور نیز از بین میرود. بر اساس این نظریه، حیات انقلاب اسلامی نیز تدریجاً به پایان خواهد رسید. اما ما بر اساس آیات قرآن کریم معتقدیم این امر کلیت ندارد؛ زیرا خداوند متعال وعده داده است که اسلام عالمگیر خواهد شد و همه دنیا تحت پوشش اسلام قرار خواهد گرفت.
باید توجه داشته باشیم که تحقق وعدههای خدا، شروطی نیز دارد؛ ایمان، عمل صالح و صبر و استقامت از جمله این شروط هستند که با رعایت آنها، وعده الهی نیز محقق میشود؛ بقاء این انقلاب نیز در گرو رعایت همین شروط است، و بدون آنها ضمانتی برای بقاء انقلاب وجود ندارد. همچنان که زمانی مسلمانان تا اندلس نیز پیشروی کرده و آنجا را فتح کردند، اما بعد از مدتی به خاطر غفلت ایشان از شروط لازم، مسیحیان اندلس را پس گرفتند و این امر تا جایی ادامه یافت که در برخی مقاطع مسلمانان تبدیل به نوکرهایی برای کشورهای سلطهگر شدند، به گونهای که لیست نمایندگان مجلس شورای ملی ایران توسط سفیر آمریکا تعیین میشد.
خداوند با این انقلاب، آن ذلت را به عزت تبدیل کرد. حال باید ببینیم این عزت تا کی ادامه پیدا میکند و مناسب است که در این زمینه نیز حرکت علمی شایسته، سنجیده و مستدلی صورت بگیرد.
علاوه بر توجه به نعمتها و دلگرم و امیدوار بودن از وجود آنها، لازم است خطرات، آفات و آسیبها هم مورد توجه قرار بگیرد. اهمیت این مسأله به حدی است که در قرآن کریم، انذارها بیش از بشارتهاست؛ این امر یعنی توجه به خطرات، مهمتر است و نباید فقط به زمینههای مثبت دل خوش کرد.
ویژگی و وجه امتیاز این انقلاب نسبت به سایر انقلابهای دنیا را دین اسلام است. اهمیت و ارزش انقلاب ما به خاطر این است که این انقلاب برای احیای ارزشهای الهی محقق شد؛ حال اگر این امر هدف در آن ضعیف شود و شروطی مثل ایمان، عمل صالح، صبر و استقامت کمرنگ شود، دیگر ضمانتی برای بقاء انقلاب وجود نخواهد داشت. مسائل فرهنگی و دینی جامعه اهمیت بیشتری نسبت به مسائل مادی دارد. اگر زمانی برسد که اهداف اصلی انقلاب را به فراموش سپرده شده و فقط به مسایل اقتصادی و رفاه و معیشت که در انقلابهای مارکسیستی نیز مطرح بوده، مشغول شدیم، از خط اصلی انقلاب انحراف پیدا کردهایم.
دولت نباید از رسیدگی به وظایف خود در این زمینه غافل شود؛ اما باید توجه داشته باشیم که آنچه سبب عزت و اقتدار ملت ما شد و هدف اصلی این انقلاب نیز بود، دین است و اگر دین در جامعه ضعیف شد، آن عزت نیز از بین میرود.
هیچ دلیل مستحکمی بر نظریه جامعهشناسان مبنی بر مرگ انقلابها وجود ندارد. بر اساس آیات قرآن کریم تنها تئوری بدون استثنا این است که «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ إِنْ کَفَرْتُمْ اِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ». اگر قدردان نعمتهای الهی باشیم، قطعاً این نعمتها روز به روز بیشتر میشود؛ اما اگر کفران نعمت کردیم، باید نگران عذاب الهی باشیم. بنابراین تا زمانی که به این شروط عمل کنیم، انقلاب نیز با عزت و مستحکم باقی خواهد ماند، و هر زمان عمل به شروط کمرنگ شد، ضمانت بقاء انقلاب نیز کمرنگ میشود.
فرهنگ عامل تمایز انسان از حیوان و اساس فرهنگ را باورها و ارزشها است. حقیقت فرهنگ، در یک کلمه، دین است؛ اعتقاد به توحید و اینکه این عالم خدایی دارد که عالم را تدبیر میکند و مسایلی از این قبیل که لازمه پذیرش وجود خداست، مربوط به بخش اول فرهنگ، یعنی باورها است؛ بخش دیگر فرهنگ نیز رفتار بر اساس سنتهای الهی و خدمت به خلق خدا در جهت رضای الهی است که جزء ارزشها است؛ اگر این دو عامل در جامعه ما رو به ضعف نهاد، باید نگران شویم.
اگر دیدیم دیگر افرادی مانند حسین فهمیده تربیت نمیشوند، اگر خیابانهای شهرهای ما رنگ و بوی کشورهای بیدین را به خود گرفت، اگر دیدیم بر خلاف گذشته که رباخواری کاری زشت و ناپسند بود، در بازار مسلمانان و بانکهای کشور، روز به روز رباخواری بیشتر میشود، اینها نشانه این است که فرهنگ ما در حال افول است و باید به فکر چاره باشیم.
مسئول رسیدگی به فرهنگ جامعه، روحانیت و مسئولان فرهنگی هستند. باید با شناسایی عوامل ضعف فرهنگی، آنها را از میان برداشت و در جهت تقویت فرهنگ، برنامهریزی و حرکت کرد؛ اگر چنین کردیم، وعده افزایش نعمتها و بقاء انقلاب نیز شامل حالمان میشود؛ اما اگر پست، مقام، درآمد و منافع شخصی و حزبیمان، ترجیح یافت، شامل وعید عذاب الهی میشویم.
همه ما باید از خدا بخواهیم، کمکمان کند تا اشتباهاتمان را بفهمیم و گمان نکنیم هر چه انجام میدهیم، صحیح است؛ مسئولان نیز باید احتمال بدهند که در برخی برنامهریزیها و امضا کردن برخی قراردادها اشتباه کردهاند؛ با چنین احتمالی ممکن است که در صدد جبران خطاهای خود برآیند. اما اگر مسئولان کشور به سادگی از کنار ارزشها گذشتند و گفتند که دین ربطی به ما ندارد و کار ما فقط رسیدگی به امور دنیای مردم است، این تکرار کلام مارکسیستها است و نشانه آن است که در حال دور شدن از هدف انقلاب هستیم؛ در این صورت تفاوت انقلاب ما با انقلابهای مارکسیستی چیست؟!
گاهی برخی از نهادها چنین وانمود میکنند که هدف اصلی انقلاب، فقط رفع فقر و محرومیتی بوده که رژیم گذشته برای مردم ایجاد کرده بود، و میگویند: ما انقلاب کردیم که رژیم پهلوی را بیرون کنیم و خودمان به جای آنها بنشینیم! اگر چنین است، پس تفاوت انقلاب اسلامی با انقلابهای دیگر در چیست؟ مگر انقلاب ما از انقلاب پیامبرصلیاللهعلیهوآله سرچشمه نگرفت؟ مگر مسلمانان سه سال در شعب ابیطالب زجر نکشیدند تا انقلابشان را به ثمر برسانند؟ سرانجام نیز همین صبر و مقاومت سبب شد تا خداوند آنها را پیروز کند.
زمانی که خداوند دید مسلمانان در انجام وظیفهشان پایدار هستند، رحمت و نصرت خود را بر آنها نازل کرد و اسلام پیروز شد. ما هم باید راهی را برویم که پیامبر اکرم صلواتالله علیه رفت و همان برنامهای را اجرا کنیم که او برای ما بیان کرده است؛ نه برنامهای که لنین ومارکس یا لیبرالهای غربی گفتند. بر همین اساس بود که امام راحل(ره) با دوراندیشی «شعار نه شرقی، نه غربی» را سر داد.
وقتی مسلمانان حاضر در جنگ بدر در نهایت ضعف، به وظیفه خود عمل کردند، خداوند فراتر از اسباب عادی با نزول هزار ملائکه آنها را یاری و نصرت بخشید؛ خدا، همان خداست و هنوز هم به وعدهاش عمل میکند. ما چنین دین، عقیده و نظریهای داریم؛ اگر این دین را باور داریم و بر اساس آن عمل کردیم، به پیروزی نهایی نیز خواهیم رسید. اما اگر در پی این باشیم که به هر چه هوی و هوسمان تمایل دارد، برسیم و با راحتطلبی نتیجه بگیریم، خداوند نیز ما را به حال خود رها خواهد کرد؛ همانگونه که قوم بنیاسرائیل که بر همه اقوام برتری یافته بودند، را چهل سال در بیابانها رها کرد.
اگر ما نیز فقط به دنبال راحتطلبی، تنبلی و سیر کردن شکم باشیم، نمیتوانیم ادعا کنیم که انقلابمان، اسلامی است. نشانه اسلامی بودن انقلاب ما چیست؟ آیا وضعیت داخلی کشور و اوضاع حاکم بر شهرها و بازار، و نیز روابط خارجی و نحوه رفتارمان با دشمنان اسلامی بودن این کشور را تأیید میکند؟ نظام ما در صورتی اسلامی است و اسلامی باقی خواهد ماند که تقوا، عمل صالح، استقامت و در یک کلمه عمل به وظیفه بر جامعه ما حاکم باشد و هیچگاه این اصول را فراموش نکنیم.