سافت گذر دانشنامه نرم افزار - دانلود رایگان نرم افزار

همه دسته بندی ها

منو
جستجو
اطلاعیه های مهم سایت اطلاعیه های مهم سایت
💐 میلاد زینت پدر حضرت زینب سلام الله علیها مبارک باد 💐
 
 
  1. سافت گذر لباس نو به تن کرده😍(فعلا آزمایشی)
  2. 🔰جایگزین مناسب Kaspersky خرید لایسنس نود 32
  3. جهت رفع مشکل باز شدن سایت به دلیل بلاک توسط  نود 32 این ویدیو یا این ویدیو(ورژن 9 به بالا) یا راهنمای تصویری را مشاهده کنید
  4. اکانت های بروزرسانی نود32 با قیمت های مناسب به صورت یک ، سه ، شش و دوازده ماهه از اینجا قابل خرید می باشد.

نرم افزار های پرکاربرد

ثبت نام | ورود

اخبار مناسبت ها

داستان ازدواج «ام البنین» با امیرالمؤمنین(ع)

داستان ازدواج «ام البنین» با امیرالمؤمنین(ع) از زبان همسر حضرت عباس

در می‌زنیم و پس از چند لحظه، در گشوده می‌شود. قامت رعنا و چهره معصوم و مهربان مادر همسرم، در چارچوب در ظاهر می‌شود با همان لبخند محجوب و آرامش‌بخش همیشگی.

خبرگزاری فارس: داستان ازدواج «ام البنین» با امیرالمؤمنین(ع) از زبان همسر حضرت عباس

  همزمان با فرارسیدن سیزدهم جمادی‌الثانی و سالروز وفات خانم «ام‌البنین» مادر گرامی علمدار کربلا، ماجرای ازدواج آن بانوی بزرگوار با امام علی(ع) از کتاب «ماه به روایت آه» به قلم ابوالفضل زرویی نصرآباد روایت می‌شود. 

راوی این داستان، «لبابه» همسر حضرت عباس(ع) است.

مهربان‌تر از مادر، محرم‌تر از خواهر، مقاوم‌تر از کوه، زیباتر از حور و روح‌نوازتر از نسیم صبح... این صفات نادره، تنها چند شاخه گل از گلستان وجود مادر همسرم، فاطمه ام‌‌البنین است. آن قدر مؤدب و محجوب و آرام است که جز به وقت ضرورت سخن نمی‌گوید و در عین هیمنه و شکوهمندی، چنان لطیف و نجیب است که بی‌ترس از ملامت و سرزنش، می‌توانی ساعت‌ها با او سخن بگویی و به تمام اشتباهات و خطاهایت اعتراف کنی.

وقتی همسرم عباس، با لبخند از سخت‌گیری‌های مادرش در تربیت فرزندان می‌گفت و می‌گفت که مادرش نخستین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او و برادرانش بوده، نمی‌توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی‌نقص لطافت و زنانگی، نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد. همواره صحبت‌هایی از این دست را ترفندی از جانب همسرم می‌دانستم که شاید می‌خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد.

امروز در بازار مدینه، با دو زن مسافر از قبیله بنی‌کلاب ملاقات کردم. وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه‌ام، با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل او، اولین سؤالشان، مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد: هنوز هم شمشیر می‌بندد؟

- شمشیر؟! نه.

- پس برادرش درست می‌گفت که از بعد ازدواج، تغییر کرده.

- یعنی می‌گویید مادر همسرم جنگیدن می‌داند؟!

از حیرت، سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذرخواهی از خنده بی‌اختیار و بی‌مقدمه‌شان، روی مرا بوسید و گفت: شما دختران شهر چه قدر ساده‌اید. قبیله ما - بنی‌کلاب - به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریباً تمام زنان قبیله نیز کمابیش با شمشیرزنی، تیراندازی و نیزه‌داری آشنایند. اما فاطمه از نسل «ملاعب الاسنه» (به بازی گیرنده نیزه‌ها) است و خانواده‌اش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب، بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه در شمشیرزنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند.

بعد در حالی که می‌خندید، ادامه داد: هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت. به خواستگاران جسور و نام‌آور سایر قبایل هم جواب رد می‌داد. وقتی ما و خانواده‌اش از او می‌پرسیدیم که چرا ازدواج نمی‌کنی؟ می‌گفت: مردی نمی‌بینم. اگر مردی به خواستگاری‌ام بیاید، ازدواج می‌کنم.

من که انگار افسانه‌ای شیرین می‌شنیدم، گویی یکباره از یاد بردم که این، بخش ناشنیده‌ای است از زندگی مادر همسرم. لذا با بی‌تابی پرسیدم: خوب، بگویید آخر چه شد؟!

زن در حالی که از خنده ریسه می‌رفت، گفت: هیچ آن قدر منتظر ماند تا مویش همرنگ دندان‌هایش شد و ناکام از دنیا رفت! ... خوب، معلوم است که آخرش چه شد. وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمؤمنین علی - که رحمت و درود خدا بر او - به خواستگاری فاطمه آمد، او از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: خدا را سپاس من به «مرد» راضی بودم ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.

زن دیگر با خنده میان حرف دوستش پرید: چرا جریان خواستگاری معاویه را نمی‌گویی؟

- آخ آخ راست می‌گویی ... اما این یکی را حتماً خودش شنیده ... .

با تعجب و حیرت گفتم: خواستگاری معاویه؟! از ام‌البنین؟! شوخی می‌کنید؟!

- یعنی نشنیده‌ای؟ تو چه عروسی هستی دختر؟ لااقل حکایت «میسون» را که می‌دانی ... .

- «میسون»؟! نه ... چه حکایتی است؟

- پس از اول برایش تعریف کن خواهر گرچه، می‌ترسم اگر باد به گوش ام‌البنین برساند که ما قصه زندگی‌اش را برای عروس چشم  گوش بسته‌اش تعریف کرده‌ام، پوست از سرمان بکند.

- به چشم، می‌گویم راستش قبل از آن که عقیل به نیابت از امیرمؤمنان علی(ع) به خواستگاری فاطمه بیاید، معاویه هم کسی را به خواستگاری فرستاده بود. لابد می‌دانی که معاویه پس از رحلت پیامبر و آغاز حکمرانی خلفا، والی شام شد و با حیف و میل بیت‌المال و خرج کردن از کیسه مردم، رفته رفته برای خود امپراتوری خودمختار ایجاد کرد.

نه فقط الان که خود را امیر‌المؤمنین و خلیفه مسلمین می‌نامد و می‌داند، بلکه از همان آغاز ولایت بر شام، سعی داشت بهترین‌ها را برای خود دست‌چین کند؛ بهترین لباس‌ها، لذیذترین خوراکی‌ها، زیباترین غلامان و کنیزها، باشکوهترین تجملات و تجهیزات و لابد بهترین زنان آوازه زیبایی و شجاعت فاطمه کلابیه، باعث شد که معاویه یکی از نزدیکان مغرورش را با مبالغی چشمگیر از جواهر آلات و  البسه و سایر هدایا به خواستگاری او بفرستد.

فرستاده معاویه بعد از آن که با تبختر و فخرفروشی، طبق‌های هدایا را پیش فاطمه و خانواده‌اش به چشم کشید، با حالتی تحقیرآمیز و غیرمؤدبانه، کنار هدایا یله داد و از گشاده‌دستی و بنده‌نوازی اربابش گفت و چنان که گویی از پاسخ مثبت فاطمه و خانواده‌اش خبر داشت، فرمان داد که: «دختر تا فردا صبح آراسته و آماده حرکت به شام باشد تعجیل کنید».

فاطمه با حجب و حیایی دخترانه به آرامی از پدرش پرسید: «پدر جان، آیا اجازه می‌دهید چند کلمه‌ای با فرستاده ارجمند والی بزرگ شام سخن بگویم؟»

پدر که آتش پنهان در زیر این لحن را می‌شناخت و از بی‌ادبی فرستاده نیز به شدت خشمگین بود، ظاهراً از فرستاده کسب اجازه کرد فرستاده با تفرعن سری جنباند که یعنی بگوید.

«حزام» به آتشفشان اجازه فوران داد: «بگو دخترم».

فاطمه گفت: «جناب فرستاده، آیا من از هم اکنون می‌توانم مطمئن باشم که همسر والی مقتدر شام، امیر معاویه بن ابوسفیان هستم؟»

فرستاده که تقریباً پشت به فاطمه و خانواده‌اش دراز کشیده بود، سر چرخاند و چنان که گویی بر آنان منت می‌گذارد، گفت: «بله، هستی».

لحن آرام و شرم‌آگین فاطمه به یکباره تغییر کرد و با لحنی قاطع، بر سر مرد فریاد زد: «پس درست بنشین مردک!»

فرستاده همچون کسی که به رعد و برق دچار شده باشد، به یکباره از جا جست و با چشمان گشاده از حیرت، مؤدب و دو زانو نشست.

فاطمه ادامه داد: «آیا اربابت به تو حد و ادب میهمان و حق و حرمت میزبان را نیاموخته؟ چگونه والی مقتدری است معاویه که به نوکرانش اجازه می‌دهد با خانواده همسرش جسور  بی‌ادب باشند؟ به خدا قسم اگر شومی خون میهمان و بیم غیرت‌ورزی عشیره نبود، این بی‌ادبی‌ات بی‌پاسخ نمی‌ماند.»

فرستاده معاویه که از ترس جان، در همان حالت نشسته، عقب عقب رفته بود، تقریباً به آستانه در رسیده بود و با دست کشیدن بر زمین، کفشهایش را می‌جست.

ام‌البنین دوباره غرید: «و اما این هدایا و جواهرات اگر فقط هدیه و پیش‌کش است، هدیه‌ای است بی‌دلیل، مشکوک و اسراف‌آمیز اما اگر قیمت و بهای من است. به اربابت بگو که مرا بسیار ارزان پنداشته ... های! کجا می‌گریزی؟ بیا خر مهره‌هایت را هم ببر و حمایل شتر صاحبت کن!»

اما فرستاده معاویه این جملات را نشنید چون لحظاتی پیش از آن، پابرهنه از بیم جان گریخته بود و ساعتی بعد یکی از همسایگان، طبق‌های هدیه را به او رساند.

معاویه هم البته از پا ننشست. برای آن که ثابت کند می‌تواند از بنی کلاب زن بگیرد، این بار فرستاده‌اش را به خواستگاری «میسون» دختر «بجدل» فرستاد و او را به زنی گرفت. «میسون» سوگلی معاویه شد و «یزید» را برای او به دنیا آورد.

اما معاویه دست‌بردار نبود. یکی - دو سال بعد از آن ماجرا، یکی از صحابه معتبر پیامبر را واسطه خواستگاری از فاطمه کرد. فرستاده معاویه مشغول طرح مقدمات خواستگاری بود که عقیل از راه رسید. بعد از آن که عقیل، هدف از آمدنش را گفت و از فاطمه برای برادرش خواستگاری کرد، صحابی پیامبر که فرستاده معاویه بود نیز با شکفتگی و خوشحالی، خانواده حزام را به پذیرش خواست عقیل، تشویق و ترغیب کرد و وجوه افتراق و امتیاز پیشوایمان علی را به تفصیل برشمرد.

معاویه نیز پس از شنیدن این ماجرا، کاردش می‌زدی خونش نمی‌آمد، خلاصه این که حسرت ازدواج با فاطمه ام‌البنین بر دل معاویه ماند.

با این که دیروز با مادر همسرم ملاقات کرده بودم، با شنیدن روایت زندگی‌اش، مشتاق شدم تا به بهانه راهنمایی دوستان قدیمش، با آن دو همراه شوم و دوباره زیارتش کنم.

در می‌زنیم و پس از چند لحظه، در گشوده می‌شود. قامت رعنا و چهره معصوم و مهربان مادر همسرم، در چارچوب در ظاهر می‌شود با همان لبخند محجوب و آرامش‌بخش همیشگی.

من لبابه‌ام؛ خوشبخت‌ترین زن زمین، همسر عباس، عروس فاطمه کلابیه «ام‌البنین»، همسر علی امیر‌المؤمنین، کنیز مهربان کودکی‌ام، بالابلند بهشتی، سنگ صبور گره‌گشا، شیرزن، بانوی افسانه‌ای و ... زنی که هر روز کمتر می‌شناسمش ... .

نظرتان را ثبت کنید کد خبر: 14541 گروه خبری: اخبار مناسبت ها منبع خبر: farsnews.com تاریخ خبر: 1392/02/04 تعداد مشاهده: 1803
اخبار مرتبط با این خبر
نظر های کاربران

واقعا عالی بود لذت برد
سافت گذر بازهم از این کار بکن.....
واقعا بهترین هستیlay:none">prednisolon blodsocker ogvitaminerfor.site prednisolon graviditet

مرسی سافت گذر
کمتر پیش میاد یک متن به این طولانی رو بخونم اما داستان جذاب و قشنگی بود همچنین با مناسبت.
بازم ممنون و متشکر.

سرور آپدیت نود 32
پیشنهاد سافت گذر
دوره آموزش ادوبی آدیشن Adobe Audition به زبان فارسی

دوره آموزش ادوبی آدیشن Adobe Audition به زبان فارسی

آموزش فارسی Adobe Audition

سخنرانی حجت الاسلام رفیعی درباره دعا برای امام زمان (عج)

سخنرانی حجت الاسلام رفیعی درباره دعا برای امام زمان (عج)

سخنرانی آثار دعا

Steinberg WaveLab Cast v2.0.21

Steinberg WaveLab Cast v2.0.21

ساخت و ویرایش پادکست

مشاوره ازدواج

مشاوره ازدواج

حقوق زن و مرد

هبوط از بهشت

هبوط از بهشت

فلسفه‌ تاریخ

ترتیل استاد محمود شحات انور آیت الکرسی

ترتیل استاد محمود شحات انور آیت الکرسی

تلاوت محمود شحات انور آیت الکرسی

آمادگی برای ورود به ماه رمضان از آقا مجتبی تهرانی و حجت الاسلام حمید شهسواری

آمادگی برای ورود به ماه رمضان از آقا مجتبی تهرانی و حجت الاسلام حمید شهسواری

آمادگی برای ورود به ماه رمضان از مجتبی تهرانی

تاکسی اینترنتی تپسی Tapsi نسخه 5.35.9 + راننده 7.4.0 برای اندروید

تاکسی اینترنتی تپسی Tapsi نسخه 5.35.9 + راننده 7.4.0 برای اندروید

تپسی

Active@ Boot Disk 24.1.1

Active@ Boot Disk 24.1.1

دیسک بوت تعمیر و بازیابی

مداحی حسین طاهری سال 98

مداحی حسین طاهری سال 98

دهه محرم طاهری

برندسازی اینترنتی

برندسازی اینترنتی

برند چیست؟ و توضیحاتی راجع به برندهای معروف

GearGrinder

GearGrinder

ماشین پرداخت چرخ دنده

منتخب تلاوتهای مجلسی قرآن کریم از اساتید مختلف - برخی سوره های جزء 30

منتخب تلاوتهای مجلسی قرآن کریم از اساتید مختلف - برخی سوره های جزء 30

صوت قرآن کریم جزء 30

کنترل ویندوز 10 را بدست بگیرید

کنترل ویندوز 10 را بدست بگیرید

آموزش ویندوز 10 و ترفندهای آن

Darksiders II + Updates 1-4

Darksiders II + Updates 1-4

سواران تاریکی 2

سخنرانی رائفی پور با موضوع بیان وقایع قربان تا غدیر

سخنرانی رائفی پور با موضوع بیان وقایع قربان تا غدیر

سخنرانی محقق رائفی پور با موضوع بیان وقایع قربان تا غدیر

Udemy - Complete Altair Hypermesh & Optistruct Course

Udemy - Complete Altair Hypermesh & Optistruct Course

آموزش هایپرمش

Windows 7 and 8 x86 Ram Patch 1.0.3.0 / 0.8.0.1

Windows 7 and 8 x86 Ram Patch 1.0.3.0 / 0.8.0.1

رفع مشکل شناسایی نشدن کامل رمهای 4 گیگ در ویندوز 7 و 8

Microsoft System Center 2019 / 2018 / Endpoint Protection 2016 Linux/Mac

Microsoft System Center 2019 / 2018 / Endpoint Protection 2016 Linux/Mac

مایکروسافت سیستم سنتر

Pluralsight - Introduction to Visual Studio 2013 - Part 1/Part 2

Pluralsight - Introduction to Visual Studio 2013 - Part 1/Part 2

فیلم آموزش آشنایی با ویژوال استودیو 2013 – بخش اول/بخش دوم

www.esetupdate.ir پیلگون
دسته بندی مشاغل
مشاهده بقیه

برنامه نویسی و شبکه

طراحـــــی و گرافیک

مهندســــی و تخصصی

تدوین و ویدیوگرافی

سه بعــــدی و CGI

خبرنامه

با عضویت در خبرنامه، زودتر از همه باخبر باش!