روز بيست و پنج محرم الحرام، سال نود و پنجم قمري كه آن سال را سنة الفقهاء مي گفتند از كثرت مردن فقهاء و علماء، حضرت على بن الحسين عليه السلام از دنيا رحلت كرد و قاتل آن حضرت را وليد بن عبدالملك گفته اند.
روايت شده كه در شب شهادتش آب وضو طلبيد، چون آب برايش آوردند فرمود: در اين آب، ميته است چون نزديك چراغ بردند، موش مرده اى در آن بود، آنرا ريختند و آب ديگر برايش آوردند پس خبر فوت خود را داد و هم در آن شب مدهوش شد، چون به هوش آمد سوره واقعه و انا فتحنا خواند و گفت:
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلينَ .[1] (الكافي، ج1، ص 468)
آن حضرت در وقت وفات حضرت باقر(ع) را به سينه چسبانيد و اين وصيت را كه پدر در وقت شهادت به او كرده بود به پسر كرد كه زنهار، ستم مكنيد بر كسى كه ياورى بر تو به غير از خدا نداشته باشد.
پس به روايت راوندى اين كلمات را تا به شهادت، مكرر فرمود:
اللهم ارحمنى فانك كريم اللهم ارحمنى فانك رحيم
بعد از شهادت تمامى مردم به جز سعيد بن المسيب [2] بر جنازه آن جناب حاضر شدند و آن حضرت را به بقيع بردند و نزد عمویش حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام دفن نمودند.
روايت شده كه چون جسد مباركش را از براى غسل برهنه كردند و بر مغسل نهادند بر پشت مباركش از آن انبان هاى طعام و ساير چيزها كه بر دوش كشيده بود براى فقراء و ارامل (بيوه زنان) و ايتام، اثرها ديدند كه مانند زانوى شتر پينه بسته بود.
و آن جناب را ناقه اى بود كه بيست و دو حج با آن گذارده بود و يك تازيانه بر او نزده بود؛ بعد از دفن آن حضرت، آن ناقه از جای خود بيرون آمد و به نزديك قبر آن جناب رفت بى آنكه آن قبر را ديده باشد و سينه خود را بر آن قبر گذاشت و فرياد و ناله كرد و آب از ديدگان خود ريخت. خبر به حضرت باقر عليه السلام دادند. تشريف آورد و ناقه را ساکت فرمود و به جایش برگرداند. ناقه به جاى خود برگشت و بعد از اندك زمانى نزد قبر آمد و باز شروع به ناله و اضطراب كرد و تا سه روز، چنين بود تا هلاك شد.
حضرت امام سجاد(ع) به سن پنجاه و هفت سالگی بود كه به شهادت رسید و بعد از واقعه كربلا قريب سى و پنج سال زندگى كرد و اين قطعه از زمان، شدت استيلاء بنى اميه بود كه اهل بيت نبوت را تمكن ارشاد و دعوت و هدايت بندگان نبود.
با اين ملاحظه، از معاشرت مردم، به زهد و عبادت پرداخته و عبادات شاقه براى خود مقرر فرموده بود.
بعد از شهادت پدر، چند سالى در باديه اقامت كرد و خانه اى از موى كه سياه چادر باشد از براى خود گرفت و در آن اوقات گاه گاهى به زيارت جد و پدرش به جانب عراق مي رفت و از صدمات و مشقت هاى سفر كربلا، خيلى ضعيف و ناتوان شده بود به گونه ای كه به اندك سردى هوا متأثر مي شد و بايد پوستين و لباس هاى پشمينه می پوشید و با اين ضعف بدن در شبانه روز هزار ركعت نماز مي گذاشت و كفالت مي نمود اهل بيت صد خانه از فقراى مدينه را و يكى از عبادات موظفه آن مظلوم، گريستن بر پدر بزرگوارش بود.
كثرت گريستن آن حضرت بر پدر، خصوصا در وقت ديدن طعام، آب و كلمات غلام آن جناب با وى و بيان حال يعقوب عليه السلام را در فراق يوسف عليه السلام و بيان حال خود، معروف است.
منبع اصلي:
فيض العلام فى عمل الشهور و وقايع الايام. مولف: حاج شيخ عباس قمى
منبع فرعي:
پايگاه اطلاع رساني عقايد شيعي
www.ibsi.blogfa.com
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
[1] اين سخن حضرت مأخوذ از اين آيه مباركه (سوره زمر، آيه 74) است كه: و گفتند حمد خدا را كه به وعده خود وفا كرد و زمين را به ارث در اختيار ما قرار داد تا در هر جاى بهشت كه بخواهيم منزل كنيم و چه خوب است اجر اهل عمل.
آيه پيشين آن، به اين گونه است (آيه 73): و كسانى كه از پروردگارشان مىترسند دسته دسته به سوى بهشت رانده مىشوند تا وقتى كه نزديك آن شوند درهايش گشوده مىشود و خازنانش به ايشان گويند سلام بر شما كه پاك بوديد پس براى هميشه داخل بهشت شويد.
[2] از شاگردان حقيقي اهل بيت، مخصوصا حضرت سجاد عليهم السلام مي باشد. (رجالالكشي: ص 116)