شهريار ملك دين
باب لطفش را خدا بر عالم امكان گشود
جبرئيل آمد به سوى خانه زهرا فرود
گوييا بهر نبى دارد ز سوى حق پيام
اى حسين اى شهريار ملك دين و سرورى
اى درخشان آفتاب چرخ حسن و دلبرى
اى كه در عالم زدى از عشق كوسِ برترى
كرده اى در راه خود عشاق را از خود برى
دست ماه و دامن لطف تو اى والامقام
اى كه مركب تاختى هر سوى در ميدان عشق
اى كه سرانداختى چون گوى در چوگان عشق
اى كه بودى روز و شب سرگشته و حيران عشق
روح عشق و قلب عشق و جسم عشق و جان عشق
ريخت ساقى از ازل آرى مى عشقت به جام
اى قرار جان زهرا زينت عرش برين
نور چشم مصطفى اى خسرو دنيا و دين
باعث ايجاد خلق اولين و آخرين
بنده عشقت نجومى سوده بر خاكت جبين
از كرم درياب او را اى ولى ذوالكرام
نجومى خراسانى
مژده اي دل که دگر سوم شعبان آمد
مژده اي دل که دگر سوم شعبان آمد
پيک شادي ز بر حضرت جانان آمد
مژده اي دل که براي دل غمديده ما
هدهد خوش خبر از نزد سليمان آمد
خيز اي دل تو بياراي کنون بزم طرب
که دگر موسم اندوه به پايان آمد
مطربا نغمه نو ساز کن و پاي بکوب
که به ما مژده وصل شه خوبان آمد
ساقيا باده بده خود بنما سرمستم
زان مياي کو به تن خسته ما جان آمد
ظلمت و تيرگي شام الم رفت کنون
روز شادي شد و خورشيد فروزان آمد
غنچهي دهر در اين روز بخنديد دگر
که به بستان علي نوگل خندان آمد
عطر پاشيد به بستان که همه عطرآگين
سمن و ياسمن و سنبل و ريحان آمد
بلبل از لب به ترنم بگشايد نه عجب
که به گلذار نبي بلبل خوش خوان آمد
گوهري از صدف بحر کرم گشت عيان
که به توصيف رخش لولو مرجان آمد
نور حق جلوه به برج شرف زهرا کرد
بين به اين نور که اين گونه درخشان آمد
وه چه روزي است مبارک ز قدوم شه دين
موسم مغفرت و رحمت يزدان آمد
روز فرخنده ميلاد حسين ابن علي(ع)
مژدهي خامُشي آتش نيران آمد
باعث کون و مکان منشاء ايجاد حسين
که وجودش به جهان مفخر انسان آمد
مظهر ذات خدا سبط رسول دو سرا
نور چشمان علي آن شه مردان آمد
حيف و صد حيف که در واقعه کرب و بلا
بر تن خسته او ظلم فراوان آمد
بر سر عهد و وفا در ره معشوق نگر
خود فدا کرد که سالار شهيد آن آمد
اي غلامان اگرت بار گنه سنگين شد
غم مخور چونکه حسين شافع عصيان آمد
كيمياي اشك؛ سيد جلال ياسيني