مشاهده تصاویر بیشتر ...
شخصیت انسان آمیختهای از احساسات و عواطف، و تفکر و تعقل است. این دو دسته مکمل یکدیگرند و هر یک در سایه دیگری به رشد و کمال میرسد. لذا همواره در کنار برنامههایی که عواطف را ارضا میکند، باید برنامههایی برای رشد فکری و تعقل وجود داشته باشد.
اگر کسی از اولیای الهی باشد، مشتاق مرگ است. وی با طرح این مسأله که از طرفی گاه در دعاهای ائمه(ع) و بزرگان از خداوند متعال درخواست طول عمر شده است و از سوی دیگر، نقل شده که برخی از معصومین از خداوند متعال درخواست مرگ کرده اند، به تبیین تفاوت درجات محبت و تفاوت افراد در تمایل به مرگ پرداخت.
هرچند عشق آنها به خدا برای ما مسلم است و حتی میتوانیم آن را با آیات و روایات اثبات کنیم، اما حقیقت عشق آنها به خدا را نمیتوانیم دریابیم، مگر آنکه خود، مزه آن را چشیده باشیم.
گاه تفاوت محبت دو نفر نسبت به یک چیز، بسیار زیاد و غیر قابل مقایسه است. به عنوان نمونه خداوند متعال و رسول خدا(ص)، حضرت زهرا (س) را دوست داشتند و همسایگان حضرت زهرا(س) نیز از آنجا که از محبت و توجه حضرت زهرا(س) بهره مند میشدند، ایشان را دوست داشتند، اما محبت پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) با محبت همسایگان به ایشان، قابل مقایسه نیست.
گاه فرد، چیزی را به خاطر خود آن دوست دارد و گاه چیزی را به خاطر نفعی که از آن میبرد دوست دارد و در واقع این محبت جنبه ابزاری دارد. لذا گاه کسی حضرت زهرا(س) را به خاطر شخصیت ایشان دوست دارد و محبت او اصیل است و گاه فردی حضرت زهرا(س) را از آن جهت که توسل به ایشان سبب برآورده شدن حوائج میشود، دوست دارد که محبتی ابزاری است و طبیعتا تفاوت بین این دو محبت، بسیار است.
محبت ما نسبت به هر چیزی تابع معرفت و شناخت ما از آن است. اگر بالاترین لذتها را لذتهای مادی بدانیم، طبیعتا بسیار از محبتهای ما نسبت به مسائل دینی، ابزاری خواهد بود. بنابراین، بسته به نوع شناخت ما، ارزش محبت نیز متغیر است.
کسانی که مرگ را دوست دارند نیز چندگونه هستند. کسی که خود کشی میکند نیز مرگ را دوست دارد که به سراغ آن میرود. اما او به توهم اینکه با مرگ از رنجها و سختیها رهایی مییابد، به مرگ میل پیدا میکند. دسته دیگر از کسانی که مرگ را دوست دارند متدینینی هستند که طالب نعمتهای بهشتی هستند؛ نعمتهایی که خداوند آنها را اعطا میکند و در واقع محبت آنها به مرگ، محبت ابزاری است و آنچه برای آنها اصیل است، همان نعمتهای بهشتی است. دسته سوم کسانی هستند که مرگ را دوست دارند تا به معشوق خود واصل شوند و خود را در آغوش او ببینند و لذا اگر حتی بهشتی هم درکار نبود، آنها شوق به مرگ داشتند و چه بسا اگر از آنها سؤال شود، آنها دوست دارند در بهشت نیز عبادت خدا کرده و با او عشقبازی کنند نه اینکه از نعمتهای بهشتی متنعم شوند. تفاوت محبت این سه گروه به خاطر تفاوت آنها در میزان آگاهی آنهاست.
چه بسا عدهای فکر کنند که اگر معصومی از خداوند طلب مرگ کرده باشد – به فرض صحت نقل تاریخی – به خاطر رها شدن از رنج و سختی بوده است، در حالیکه این بسیار کوتهفکری است، چرا که معصومین نعمتها و لذتهای دنیوی را بخشش خداوند و رنجها و سختیهای آن را نشانه توجه و نظر داشتن خداوند متعال به خود میدانند.
محبت دارای نصابی است که اگر از حداقل آن پایینتر باشد، ارزشی نخواهد داشت. به عنوان نمونه افراد در محبت نسبت به جهاد متفاوتند. افرادی مشتاقانه و برای شهادت به سوی میدان میشتابند. عدهای نیز علاقه شان به دنیا مانع این حد از اشتیاق است و تنها درصورتی به میدان میروند که بر آنها واجب عینی بوده باشد و یا امام آنها را به سوی جهاد فراخواند و عده دیگری نیز هرچند جهاد را از احکام اسلام میدانند، اما عشق آنها به مادیات سبب شده در صورت وجوب عینی جهاد بر آنها نیز، میلی به شرکت در جهاد نداشته باشند که این قسم اخیر مذموم است. لذا اگر محبت از حداقل نصاب خود پایینتر باشد، دیگر ارزشی نخواهد داشت.
در دوران دفاع مقدس نیز عدهای بودند که فکر وخیالشان تنها مادیات، ثروت و مقام و خانواده بود. اما در مقابل آنها عدهای بودند که حتی از سن ۱۳-۱۲ سالگی این استعداد را داشتند که خود را در معرض این نسیم الهی قرار بدهند و این هم به خاطر شناخت و درک آنها از این فرصت بود. چرا که همان طفل ۱۳-۱۲ ساله باور داشت که در لحظه شهادت، همان سیدالشهدایی(ع) که سر غلامی را در روز عاشورا در بغل میگیرد، سر وی را نیز در دامان خواهد گرفت. این عشق و محبت آسمانی و الهی است.
پرداختن به مسأله شهادت به وسیله فیلم، شعر، سخنرانی و برگزاری مراسم سبب میشود تا عطر شهادت هر روز در جامعه پیچیده شود. ترویج عشق به شهادت آثاری دارد که که سبب کم فروغ شدن عشق به مادیات و پست و مقام میشود.
هرچند برگزاری یادوارهها به منزله قدردانی از شهدایی است که جان خود را برای اسلام و انقلاب فدا کردند، اما مهمتر از آن، نورانیتی است که به واسطه توجه به شهدا در جامعه پخش میشود؛ نورانیتی که عدهای در سایه آن به گونهای تربیت میشوند که هرگز از تورم و گرانی نمینالند بلکه دغدغه آنها، تنها اسلام خواهد بود. کسی که با فرهنگ شهدا تربیت شود، هرگز از تحریم نمیهراسد و حتی اگر دشمن او را سالها در شِعب ابیطالب به بدترین وضع تحریم کند، سرتسلیم فرود نمیآورد.
اگر کسی مرگ را لقای الهی بداند، هرگز از چنین سختیهایی نهراسیده و تسلیم نمیشود.