مشاهده تصاویر بیشتر ...
سالیان سال، یکی از مهمترین نگرانی های من این بوده است که چگونه مردم می توانند جلوی به وجود آمدن دیکتاتوری ها را بگیرند و یا دیکتاتوری های موجود را از میان ببرند. این علاقه ناشی از این عقیده است که هیچ انسانی نباید تحت سلطه انسانی دیگر زندگی کند و یا توسط حکومت های دیکتاتوری، از میان برداشته شود. این عقیده با مطالعه درباره لزوم آزادی نوع بشر، با تحقیق درباره لذت حکومت های دیکتاتوری (از نظرات ارسطو گرفته تا تحلیل حکومت های تمامیت خواه) و با بررسی تاریخی حکومت های دیکتاتوری (بخصوص آلمان نازی و روسیه استالینی) در من رشد یافته است. در طول سالها، فرصت شناخت انسان هایی را داشته ام که تحت حکومت نازی ها زندگی کرده و رنج کشیده اند. در میان آن ها اشخاصی نیز وجود داشتند که از اردوگاه های کار اجباری آلمان جان سالم به در برده بودند. در نروژ، با مردمی ملاقات کردم که با حکومت نازی مبارزه کرده و زنده مانده بودند، و درباره مردمی شنیدم که از میان رفته بودند. با یهودیانی که از چنگال نازی ها گریخته و همینطور با انسان هایی که برای زندن ماندن به آن ها کمک کرده بودند، صحبت کردم. وحشت حکومت استالین، در اکثر کشورها بیشتر از طریق کتاب شناخته شده است تا از طریق تماس های فردی. این وحشت برای من تلخ تر و گزنده تر بود چرا که با نام آزادی و رها شدن از ظلم و استثمار به مردم تحمیل شده بود.