مشاهده تصاویر بیشتر ...
غربتی که امیرالمؤمنین داشتند خیلی خاص بود. ایشان بعد از رحلت پیامبر (ص) در شهر خود و درمیان مسلمین خیلی غریب واقع شدند و هنگامی که شمشیر بر فرق سر حضرت اصابت کرد ایشان با حالت ناله فرمودند: «فزت و رب الکعبه» به خدای کعبه رستگار شدم. دنیا برای امیرالمؤمنین مانند خاری در گلو بود. امیرالمؤمنین در میان مسلمین غریب بودند و همه با علم به اینکه ایشان امیرالمومنین علی بن ابی طالب هستند و پس از پیامبر (ص) جانشین ایشان هستند باز هم ایشان را تنها گذاشتند. به جز امیرالمؤمنین هیچکس شأنیت جانشینی پیامبر را نداشت و خواص و عوام جامعه همه این را می دانستند اما برای حفظ منافع و مصلحت خودشان همه سکوت کردند. مظلومیت امیرالمؤمنین تا جایی ادامه داشت که مردم حتی قبر ایشان را هم نمی شناختند. وضعیت جامعه در آن زمان اسفناک بود.
امیرالمؤمنین در بحث حکومت داری اصولی بودند و همین ها هم باعث غربت ایشان بود؛
اصل اول، حق محوری و خدا باوری در منطق امیرالمؤمنین بود.
اصل دوم، عدالت خواهی است. ایشان مظلوم واقع شدند به دلیل شدت عدلشان.
امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرمایند: «عدل عامل اصلاح اجتماعی است و اگر عدل در جامعه حاکم باشد، دینداری هم برای مردم آسان می شود. عدالت اگر در جامعه حاکم شود پایداری حکومت هم با عدالت است.»
اصل سوم، ایشان در سیاست شان صداقت داشتند.
اصل چهارم، سازش ناپذیری امیرالمومنین بود.
البته موانعی هم پیش روی ایشان بود مانند: عدم معرفت صحیح نسبت به امام، عدم همراهی خواص، ارتجاع جامعه و تغییر ارزش ها.