مشاهده تصاویر بیشتر ...
مسئله اقتصاد بعد از اعتقاد جزء مهمترین عناصر استقلال سیاسی یک مملکت هست. راز و سر این موضوع این است که خداوند مال را عامل قیام یک ملت قرار داده است. ملتی هم می تواند مقاوم باشد و مقاومت کند که بتواند روی پای خود بایستد. ایستادگی یک عامل قیام می خواهد. لذا اقتصاد مقاومتی یک سخن حقی است.
وقتی عهده دار دریافت مالیات می شویم و این مالیات بر درآمد است باید راه درآمد را هم به ملت ارائه کنید تا در راه تحصیل درآمد تلاش و کوشش کنند و مشتاقانه این مالیات را بپردازند.
کسی می تواند بایستد که دارای ستون فقرات سالمی باشد وگرنه یا باید بنشیند و یا به عصا تکیه کند. به کسی که دارای ستون فقرات نا سالمی باشد فقیر می گویند. فقیر، نه ندار. به کسی که ندار هست فاقد می گویند. ایستادن متافیزیکی یعنی مقاومت، او هم به اقتصاد وابسته است. اگر ستون فقرات یک ملتی که همان مسائل و امکانات مالی است شکسته باشد، این ملت قدرت مقاومت ندارد و از پا در می آید.
ما باید دو کار انجام دهیم. یکی اعتقاد را که ستون اصلی است و دیگری اقتصاد که ستون فرعی است را باید حفظ کنیم.
اقتصاد درایت می خواهد. دینداری و نماز و دعا به جای خود و اداره مملکت به جای خود که اگر باهم باشند همراه با درایت که چه بهتر. ما باید دقت داشته باشیم که برخی ها نمی توانند در برابر جنگ ها و حمله ها دفاع خوبی داشته باشند و ایستادگی لازم را داشته باشند. ما اگر توانستیم اقتصاد مقاومتی را در کنار اعتقاد پیوند بزنیم، راه درآمد را توسعه داده ایم و مردم با پرداخت مشتاقانه مالیات به دولت کمک خواهند کرد.
فقیر غیر از فاقد است. اقتصاد مقاومتی یک ستون فقرات می خواهد که همان دین است. آن دینی که هر فقری را بسازد. مادامی که ما با عرضه توانستیم ثابت کنیم که نه به بیراهه رفته باشیم و نه راه را بر کسی بسته باشیم مردم با اعتقاد خود برخی ضعف های اقتصادی را تحمل می کنند اما اگر خدای ناکرده مسائل دیگری پیشامد کند، مردم این را تحمل نخواهند کرد. برای اینکه اقتصاد مقاومتی ستون مقاومت می خواهد و ستون مقاومت همان اعتقاد است. وقتی کسی فساد و ناهنجاری را ببیند تحمل نخواهد کرد.
ملت اگر بخواهد اقتصاد مقاومتی داشته باشد باید مال خود را به دست عقلا بدهد نه به دست سفیهان.