مشاهده تصاویر بیشتر ...
با وجود اینکه می دانستم در ادارات دولتی کار زودتر از ساعت 9 شروع نمی شود، باز طبق معمول سر ساعت 8 آنجا بودم. من از آدمهای درجه پنج و درجه شش متنفرم. منظورم آدمهایی نظیر دربان، سرایدار، پیشخدمت و غیره است. نفرت من ناشی از ترسی است که از چنین آدمهایی دارم. این قبیل آدمها هرجا مرا می بینند مثل این است که از قدیم می شناسندم. شروع می کنند به غرغر کردن و تحقیر. چونکه به سر و وضع ژولیده ام نگاه می کنند و مرا هم جز طبقه خودشان حساب می کنند. این آدمهای طبقه پایین اصلا نمی توانند یکدیگر را یعنی افرادی مثل خودشان را تحمل کنند…
مجموعه داستانهای طنز با عناوین:
اینم شد مملکت؟ / نامه های یک خر مرده به دوستش / زنده باد سرمایه دار؟ / بچه ها را نگریانید / پیش برویم، اوج بگیریم، ترقی بکنیم / اجلاسیه کله خران / خفه شو، فضولی نکن / استانبول، استانبول / مملکت دست کیه؟ / عزیز نسین از زبان خودش / سگ کشی / انقلاب فرهنگی / انسان ها آگاه می شوند / بازداشت یک نویسنده / شکر تلخ