برای ائمه شئونی وجود دارد که در آیات قرآن و بیانات نورانی خود معصومین، به خصوص در زیاراتشان ذکر شده است. یکی از مهمترین شئونی که معصومین دارند ارتباط آنها با خدای متعال است. ایشان مورد کرامت هستند اما عبد می باشند و نسبت به خدای متعال سبقت بر قول نمی گیرند و هر فعلی هم که انجام بدهند مستند به امر الهی است. حقیقت مقام بندگی و عبودیت را نیز فقط آنها دارند. خداوند، تنها وجود شایسته تقواست. اوست که شایستگی این را دارد که انسان نسبت به او تقوا اختیار کند؛ از پایین ترین مرحله تقوا که ترس از عقوبت الهی و ترک گناه می باشد تا درجات عالی تقوا. در روایت است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: « یکی از سخت ترین عباداتی که امت من کمتر با آن موفق هستند دوام ذکر است و دیگری هم مواسات با اقبال.» مواسات یعنی اگر کسی مشکلی دارد، من مشکل او را مشکل خودم بدانم و اگر او ضروری تر است او را مقدم بدارم؛ اما ایثار یعنی حتی اگر کار خودم هم ضروری تر است من گذشت می کنم و مشکل او را حل می کنم. تقوا، یکی از شئون ائمه است، حقیقت تقوا خود امام است. پس یکی از شئون ائمه این است که آنها متقی هستند بلکه گاهی اطلاق این عناوین به معصوم و ما به مشترک لفظی شبیه تر است؛ مثل این که معصوم عالم است ما هم عالم هستیم بله، ولی مشترک لفظی است. علم معصوم یک چیز دیگری است. خدای متعال اهل تقوا است؛ اگر کسی توجه به اهلیت خدای متعال کرد و همه مراتب تقوا را داشت، یعنی شکری که درش غفلت نیست، ذکری که درش نسیان نیست، طاعتی که درش عصیان نیست، این می شود متقی حقیقی. ولایت امام، شرط تقواست پس در درجه دوم متقی آن کسی است که از دایره ولایت امام قدم بیرون نمی گذارد، بقیه اش ریاضت نفس و برای رسیدن به قدرت است. پس ائمه عبادالله و متقین حقیقی نسبت به حضرت حق هستند، این هم یکی از شئون است و همین شأن موجب می شود که آنها نسبت به حضرت حق یک نسبت دیگری هم پیدا می کنند و بشوند یدالله، عین الله، جنب الله، باب الله. پس امام عبد محض و صاحب مقام تقوای حقیقی است، او خدا را اهل تقوا می داند و به نحو أتمّ رعایت حدود الهی را می کند به گونه ای که کسی غیر از او این کار ازش ساخته نیست. این عالم انسانی با عالم ملائکه و شیاطین در ارتباط است. امام اگر می خواهد ما را امامت و هدایت کند، نمی شود نسبت به عالم ملائکه و شیاطین دستش بسته باشد لذا هم عالم ملائکه در اختیار اوست و هم زمام عالم شیاطین در دست امام است. شأن سوم که شأن دستگیری و هدایت مخلوق است شأن شفاعت است شأن امامت و راهبری است. این هم الزاماتی دارد؛ شأنی است که اقتضاء می کند مسلط به کل عالم باشند و الا اگر مسلط به عالم نباشند کسی که عالم ملائکه در اختیارش نیست چگونه می تواند انسان را اداره کند در حالی که امورات ما در عالم ملائکه رقم می خورد.