مشاهده تصاویر بیشتر ...
در سوره مبارکه کهف داریم که «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» در این آیه نورانی، پیامبر گرامی اسلام از جانب خداوند متعال مامور است به مردم ابلاغ کند که بشری مانند آنان است، لکن به او وحی (که حقیقتش توحید است) می شود، و از آنجا که مردم از حقیقت وحی محرومند، می تواند بواسطه این وحی، مردم را تا مقام توحید و لقاء خداوند پیش ببرد، به شرطی که آنانکه اهل طریقند، عمل صالح انجام داده و در عبادت پروردگار، برای خداوند شریکی قرار ندهند.
پیامبر اکرم، وجود مقدسی است که گرچه آخرین پیامبر است، لکن قبل از همه پیامبر شده و معلم انبیاء در وادی توحید در عالم ارواح و معلم تمام ملکوت در مقام عرش بوده است، و خاتمه کار نیز به عهده خود اوست، لذا جنبه بشریت پیامبر اکرم، لباس آنحضرت است که با آن در قالب بشر ظهور پیدا کرده است، چنانکه خداوند متعال نیز به این مطلب اشاره می فرماید: «وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُون»
وحی تکلم خداوند متعال با انسان است، که این تکلم، مطابق آیه سوره مبارکه شوری تنها به سه صورت ممکن است «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ»، یا خداوند متعال، فرستاده ای می فرستد مانند جبرائیل سلام الله علیه، تا کلام الهی را برای انبیاء بیان کند، و یا از پشت حجابی با انبیاء سخن می گوید (چنانکه با حضرت موسی علیه السلام از وراء شجره تکلم کرد) و یا اینکه وحیا با بشر تکلم می نماید؛ لذا وحی نوعی تکلم خدا با بشر برگزیده است که نه رسولی واسطه آنست و نه حجابی در بین وجود دارد، بلکه مستقیما کلام الهی به او القاء می گردد، لذا تنها کسی می تواند به این فوز عظیم نائل شود که حجابها از او برداشته شده باشد تا بتواند مستقیما کلام حق را تلقی کند؛ و تکلم خداوند با نبی مکرم اسلام، از نوع مستقیم و بی واسطه است، زیرا بلافاصله در آیه بعد می فرماید: «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا»؛ و کلامی که خداوند متعال در این تکلم با پیامبر به وجود مقدس او القاء فرموده است نیز، همان روح الهیست که در این آیه ذکر شده است، که اگر این حقیقت روح، به ایشان اعطاء نمی شد، از حقیقت کتاب الهی و حقایقی که در این کتاب است بی خبر بوده و از درجات ایمان برخوردار نمی بودند، لذا تمام درجات توحید و درجات ایمان و کتاب الهی که تبیان لکل شیء است، «نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء»، در این روح به پیامبر گرامی اسلام وحی و القاء شده است.
در روحی که از جانب خداوند متعال، به پیامبر اکرم، در این تکلم بی واسطه ایحاء شده است، تمام درجات ایمان و حقایق وجود دارد، لذا وقتی از وجود مقدس امام صادق علیه السلام، سوال می شود علم شما از کجاست؟ و آیا شما از کتابهایی نظیر کتب انبیاء، صحیفه فاطمه، صحیفه جامعه، کتاب جفر، جامعه و ...استفاده می کنید؟ حضرت پاسخ می دهند: امر بالاتر از اینهاست، سپس این آیه شریفه را قرائت کرده و می فرمایند این روح با ما ائمه هست، و همه حقائق در آینه این روح برای ما مکشوف است، و این روح، همان عمود نور است که بین حضرت حق و امام برقرار می شود و تمام خلائق را در آن مشاهده می کند، و نیز همان نوریست که در ائمه، قبل از خلقت این عالم، وجود داشت و آنان اشباح نور بودند که خداوند را عبادت می کردند؛ و همه بندگان خدا تنها با این روح و با این نور و چراغ به سمت خدای متعال هدایت می شوند، لذا باید توجه داشت که پیامبر اکرم گرچه در قالب بشر آمده است، لکن شخصیت عظیمی است که می تواند کلمه روح را بدون حجاب مستقیما از خداوند متعال دریافت کند.
خداوند متعال، در سوره ابراهیم، کلمه طیبه را به درخت پاکی مثال می زند که اصلش ثابت بوده و شاخه هایش در آسمان همیشه در حال میوه دادن است، «ألَمْ تَرَکَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ» و در روایات اصل این درخت، تعبیر به وجود مقدس پیامبر اکرم شده است و بدنه آن امیرالمومنین و در ادامه میوه هایش به علم ائمه علیهم السلام تفسیر شده است و کسانی که در این آسمان قرار می گیرند قلوبشان دائما از این معارف ارتزاق کرده و بهره مند می شوند.
از طرفی، روایات فراوان، این کلمه طیبه را به عنوان کلمه توحید نیز معرفی می نماید، لذا اصل کلمه توحید در عالم وجود مقدس نبی اکرم است، و ایشان رکن توحید، عین توحید، و عین بندگی خداوند متعال هستند، که هم در قوس نزول، حقیقت الوهیت حضرت حق از طریق ایشان جاری شده «فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْت» و هم در قوس صعود و حرکت به سمت خداوند، حقیقت توحید و بندگی در عبادت، در ایشان است.
مطابق آیه کریمه (که در ابتدای سخن گذشت)، حقیقتی که به پیامبر اکرم وحی شده است، یک کلمه بیش نیست «أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ»، که همان کلمه توحید است، بدین معنا که کسی که خالق و رازق و رب و سمیع و مجیب است تنها حضرت حق است و اوست که می شنود و اجابت می کند و همه به او محتاجند«یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید» ، و این توحید که به نبی اکرم اعطا شده است، نه از نوع کتاب و استدلال و برهان و مکاشفه است و نه از صحف عرفانی و فلسفی و کلامیست، بلکه حقیقت انوار توحید، در وجود مقدس حضرت نبی اکرم تجلی کرده است و خود این وجود مقدس عین کلمه توحید است، لذا با استدلال و برهان مردم را مومن نمی سازد، بلکه مانند نور روشنگری می نماید.
خداوند متعال، نور آسمانها و زمین است، « اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباح» ، بدین معنا که تمام آسمانیان و زمینیان را با نور خود هدایت می نماید، و این نور، گرچه مانند ندارد « لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ» ، لیکن مَثَل دارد «وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى» ، و آن مَثَل اعلای حضرت حق که همه انوار توحید در او مجسم و متمثل است نبی اکرم است، و چنانکه در روایت توحید صدوق آمده است: چراغدان مورد اشاره آیه، قلب حضرت نبی اکرم و چراغ، حقیقت نبوتی است که به حضرت عطا شده است.
در برخی دیگر از روایاتی که شجره توحید را توضیح می دهد، فروع درخت به ولایت اهل بیت علیهم السلام، تفسیر شه است، و این بدان معناست که اگر کسی در محیط ولایت اهل بیت عصمت وارد شود، می تواند از میوه های درخت ولایت تناول کرده و از عارف شود، و از فرع به اصل سیر نماید، تا به اصل شجره توحید رسیده و تبدیل به موحدی حقیقی گردد؛ لذا حضرت امیر علیه السلام فرمودند «مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»، پس اگر کسی از فرع آن ذوات مقدس، که محیط ولایتشان است، به سمت اصل وجودشان سیر کرده و به حقیقت نورانیتشان راه پیدا کرد، حقیقت توحید به او عطا شده است زیرا نبی اکرم معلم توحید است که حقیقت توحید به او عطا شده است و حتی تمام انبیاء نیز مهمان وجود مقدس او هستند.
چنانکه گفته شد، پیامبر اکرم تنها صاحب خبر است و دیگران همه امی هستند، و تنها از طریق ایشان و با شاگردی ایشان می توانند صاحب خبر شوند، آنحضرت معلم توحید هستند که وقتی حول العرش بودندن ملائکه از ایشان تعلم توحید کردند و در عالم ارواح به انبیاء تعلیم داده اند، و در دنیا نیز، به واسطه عبادت ایشان، اخبار غیبی به این دنیا می رسد، لذا در هر عالمی از عوالم اگر بابی به سوی توحید و غیب الهی باز شده، تنها با سجده نبی اکرم بوده است، و اگر ایشان عبادت نمی کرد، حجب الهی برداشته نمی شد و احدی نمی توانست این حجابها را بردارد، زیرا عبادات دیگران خرق حجاب نمی کند چرا که حقائق، تنها به ایشان عطا شده است، و این معنی همان کلام نورانی امام صادق است که فرمودند: با ما خداوند عبادت شده و با ما شناخته شده است، لذا در هر عالمی، سیر بندگان خداوند به سوی او، تنها با عبادت رسول اکرم است.
خانه نبی اکرم در دنیا، بیت النور است، که خانه توحید بوده و اجازه ذکر حضرت حق و رفعت مقامات در این خانه داده شده است،« فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال» و کسی که وارد این خانه شود، بازار و خوابش هم ذکر است « رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ» و هرگز از حالت ذکر بیرون نیامده و نمازش دائمی خواهد بود« الَّذینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون» و اگر در برخی روایات، این بیوت، به خانه های انبیاء تعریف شده است بدین جهت است که بیوت انبیاء نیز شعبه ای از بیت النور نبی اکرم هستند.
باز شدن درهای توحید در تمام عوالم و دنیا و برزخ و قیامت هم با عبادت و شفاعت ایشان خواهد بود، چنانکه در روایت آمده است که زمانی که در قیامت کار بسیار سخت می شود، و عرق، دهانها را می بندد، مردم به سراغ حضرت آدم می آیند و ایشان ارجاع به حضرت نوح می دهند، حضرت نوح به ابراهیم خلیل و ایشان به موسای کلیم، و ایشان به عیسای مسیح و ایشان نیز مردم را به پیامبر اکرم ارجاع می دهند، آنحضرت همه امت ها را با خود به مقابل باب الرحمان می آورند، و خود حضرت به سجده می افتند، آنگاه درهای بهشت گشوده می شود و لذا بهشت نیز که وادی توحید است، مقامی از معرفت حضرت حق است که در دنیا قابل دستیابی نیست و تنها با شفاعت نبی اکرم دستیافتنی خواهد شد.
این همان مقام محمود نبی اکرم است که چنانکه در روایت امیرالمومنین در توحید صدوق آمده است، یکی از مواقف مهم قیامت مقام محمود وجود مقدس نبی اکرم است، که ایشان زمانی که تمام انبیاء و ملائکه و اهل محشر جمعند، زبان به حمد و ستایش خداوند متعال می گشاید، و تمام فیض ها از طریق ایشان جاری می شود، و تمام محشر ایشان را حمد می کنند، سپس امیر المومنین می فرمایند خوشا بحال کسی که بتواند از آن مقام بهره ای ببرد، و خداوند متعال در سوره اسراء شرط مقام محمود نبی اکرم را تهجد شبانه ایشان قرار داده است، «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»، لذا باز شدن درهای رحمت حق و درک فیض و تعلم توحید و رسیدن مردم به لقاء خداوند همه در پرتو عبادت نبی اکرم تحقق پیدا می نماید و این حقیقت همان توحیدیست که در آیه کریمه (مذکور) به نبی اکرم اعطا شده است.
چنانکه گفته شد، نبی اکرم تنها صاحب خبر و آورنده توحید کامل و شاملیست که می تواند تمام عالم را مهمان وجود خویش کرده و حجابها را از آنان برداشته و آنان را تزکیه کند و به لقاء الله برساند، لکن دو شرط دارد که آرزومند لقای خداوند باید به آن دو شرط عمل کند: « فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا»، و چنانکه از ظاهر آیه مشخص است، انسان آرزومند دیدار خداوند، باید عمل صالح داشته و هیچ شرکی در اعمالش نباشد، زیرا شرک حتی از نوع مغفورش مانع از لقاء الله شده و مزاحم درک حقیقت توحید است، و تا انسان از شرک خالص محض نشده باشد، اهل لقاء نخواهد شد؛ لکن مطابق روایات، در کشف از معنای باطنی آیه، عمل صالح شناخت ائمه اهل بیت دانسته شده و منظور از عدم شرک در آیه اینست که انسان همراه با ولایت آل محمد، ولایت دیگری را قبول ننماید.
بنابراین سخن حضرت رسول در آیه شریفه اینست، که من بشری هستم که حقیقت توحید به او داده شده و خداوند متعال با من تکلم فرموده، و کلمه روح را که همه مراتب ایمان در اوست به من عطا فرموده است، و من نیز شما را مهمان سفره توحید خود کرده و با عبادت خود تا مقام لقاء پروردگار سیر می دهم، لکن شرطش اینست که قدم در وادی ولایت اهلبیت من گذاشته و در آن ثابت قدم باشید، از وادی ولایت اهلبیتم بیرون نروید و کوچکترین تخلفی از آن نداشته باشید، زیرا خارج از این وادی، خبری از توحید و معرفت و لقاء الله نیست، و این معنای همان روایات معروف پیامبر است که فرمود من شهر علم و حکمتم و علی در ورود آنست که اگر کسی علم و حکمت را می خواهد باید از در آن وارد شود.
اهل بیت عصمت، باب حطه ای هستند که در قرآن کریم یاد شده و باید بصورت متواضعانه و ساجدا، به سمت آن رفت و از آن وارد شد، و گرچه ظاهرش در آیه خطاب به بنی اسرائیل است« وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُم» لکن در روایات، باب حطه، به ائمه اهل بیت تفسیر شده است، لذا هر کس بخواهد وارد وادی توحید شود، باید صورت متواضعانه و سجّدا از باب اهل بیت وارد شود، تا با تواضع، در به رویش گشوده شده و با تطهیر وارد وادی توحید گردد، و از آنجا که این وادی که وادی لقاء الله و معرفت و توحید است، نامتناهیست، هر سجده و تواضعی باب دیگری را به روی انسان باز می کند.
قرآن کریم، انسان را هلوع معرفی میکند، که اگر به او خیر برسد نمی تواند رشد کند، و اگر از او گرفته شود نیز نمی تواند رشد کند، مگر یک دسته که «مصلین» هستند: «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا*إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا*وَ إِذَا مَسَّهُ الخیر مَنُوعًا*إِلَّا الْمُصَلِّینَ*الَّذِینَ هُمْ عَلىَ صَلَاتهِم دَائمُون»، آنها با دریافت نعمت رشد می کنند، زیرا آن را نگه نداشته و در راه خدا مصرف می نمایند، و آبرو و مال و جان و جوانی و عمر و همه امکانات را در راه خدای متعال خرج می نمایند، و نیز اگر نعمت از آنها گرفته شود نیز، با صبر و شکیبائی خود را رشد می دهند، آنها دائما در حال نمازند، بدین معنا که اهل نماز ۵۱ رکعته (نوافل)هستند، زیرا محافظت بر نمازهای یومیه که ۱۷ رکعت است تفسیر «وَالَّذینَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحافِظُون» ، دانسته شده است؛ لکن در روایات «مصلی» به معنای نماز گزار نیست، بلکه به معنای اسبی است که در مسابقه دنبال اسب پیشرو حرکت کند، لذا مراد آیه کسانیست که به دنبال امیرالمومنین که مصداق حقیقی سابقون است، حرکت می کنند، لذا تنها راه تقرب و دوام در نماز و رسیدن به مقام لقاء خداوند متعال ورود به وادی ولایت و ثبات قدم در آن و حرکت کردن در مسیر سابقون که اهل بیت عصمت هستند، خواهد بود و تاکید پیامبر اکرم بر پیروی از قرآن و اهل بیت در حدیث ثقلین نیز به همین معناست.
وجود مقدس پیامبر، باب توحید را باز کرده و بار رساندن مردم به مقام توحید و همچنین تطهیر آنان را نیز خود به دوش گرفته اند، و آیه شریفه «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» نیز بدین معناست، زیرا پیامبر نه هرگز گناهی کرده و نه قصد انجام گناهی را داشته اند، و از آنجا که هیچ تطهیری بدون بلا ممکن نیست، لذا بار بلا برای تطهیر اهل وادی ولایت را نیز خود نبی اکرم متقبل شده اند، تا آنها را پاک کنند، لذا حضرت رسول می فرمودند هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشده است، و تمام بلاهای نبی اکرم، برای شفاعت و دستگیری بود که جلوه کاملش در عاشورای سید الشهداء علیه السلام محقق شده است.