مشاهده تصاویر بیشتر ...
«وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ
و نیز مریم دخت عمران را (مَثَل آورد) که رَحِمش را پاکیزه داشت و ما در آن از روح قدسی خویش بدمیدیم، و او کلمات پروردگار خود و کتب آسمانی او را (با کمال ایمان) تصدیق کرد و از بندگان مطیع خدا به شمار بود.»
فاطمه بنت حِزام مشهور به اُمّالْبَنین (درگذشته ۶۴ق) از همسران امام علی(ع) و مادر عباس(ع)، عبدالله، جعفر و عثمان بود که هر چهار تن در روز عاشورا به شهادت رسیدند. پس از واقعه کربلا، امالبنین روزها به قبرستان بقیع میرفت و برای امام حسین(ع) و فرزندانش سوگواری میکرد.
درباره اینکهاو بعد از حضرت فاطمه(س) همسر دوم یا سوم امام علی(ع) بوده است اختلافنظر وجود دارد. بر اساس برخی نقلهای تاریخی امام علی(ع) بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) و با توصیه او با امامه نوه پیامبر(ص) و دختر زینب ازدواج کرد[۱۰] با این حال برخی بر اساس روایتی از امام صادق(ع) معتقدند که امالبنین اولین همسر امام علی(ع) بعد از حضرت فاطمه(س) بوده است.[ برخی با استناد به اینکه اولین فرزند امالبنین در سال ۲۶ قمری به دنیا آمده است ازدواج امام علی(ع) با امالبنین را قبل از سال ۲۳ قمری میدانند، برخی دیگر سال ازدواج آنها را ۱۳ یا ۱۶ قمری میدانند چرا که معتقدند بین ازدواج آنها و تولد حضرت عباس(ع) بزرگترین فرزندشان ۱۰ سال فاصله بوده است.
امالبنین در واقعه کربلا حضور نداشت. اما چهار فرزندش فرزندنش در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسیدند. هنگامی که کاروان اسیران کربلا وارد مدینه شد و او از شهادت فرزندانش باخبر شد، از سرنوشت امام حسین(ع) پرسید و وقتی خبر شهادت او را شنید، گفت: «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین میشد و او زنده میماند.» این سخنِ او را برخی دلیل دلدادگی عمیق او به اهلبیت و امام حسین(ع) دانستهاند.
مادران تاثیرگذارترین انسان در سرنوشت و آینده فرزندان هستند و لذا در قرآن از چهار مادر یاد و از آنها تجلیل و ستایش و مدح شده اند. خداوند در آیه ۳۵ سوره آل عمران ماجرای نذر همسر عمران مادر حضرت مریم سلام الله علیها را نقل کرده است.
«إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّی ۖ إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
آن گاه که زن عمران گفت: پروردگارا، من عهد کردم فرزندی که در رحم دارم از فرزندی خود در راه خدمت تو آزاد گردانم، این عهد من بپذیر که تویی شنوا و آگاه.»:
همسر عمران بچّهدار نمىشد. روزى زیر درختى نشسته بود، پرندهاى را دید که به جوجههایش غذا مىدهد. محبّت مادرانه، آتش عشقِ به فرزند را در وجود او شعلهور ساخت، در همان حال دعا کرد و مستجاب شد.