مشاهده تصاویر بیشتر ...
حضرت هادی«سلاماللهعلیه» در نیمۀ ذیحجه سال دویست و دوازده هجری قمری متولّد شدند و حدود چهل سال عمر کردند. هفت ساله بودند که امام جواد«سلاماللهعلیه» از دنیا رفتند و امامت به ایشان منتقل شد. آن حضرت به مدّت سیزده سال در مدینه به ترویج تشیّع میپرداختند، امّا پس از آن، دشمن ایشان را به بغداد منتقل کرد و سپس بیست سال در «سرّ من رای» در تبعید به سر بردند. در این مدّت بیست ساله، بسیار مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. گاهی شدیداً تحت نظر بودند، گاهی مورد شکنجه واقع میشدند و گاهی تحت عنوان تفتیش، به خانۀ حضرت میریختند و خانه را غارت میکردند یا به آتش میکشیدند.
در تاریخ آمده است یک بار وقتی به خانۀ آقا ریختند تا خانه را تفتیش کنند، کیسۀ پولی را پیدا کردند که با مُهر مادر متوکّل ممهور شده و هنوز در آن باز نشده بود. کیسه را نزد متوکّل بردند. متوکّل مادرش را خواست و گفت: این کیسۀ پول چیست؟ او گفت : وقتی تو مریض شدی و دم مرگ رفتی، من نذر کردم که اگر شفا پیدا کنی، ده هزار دینار خدمت امام هادی«سلاماللهعلیه» بدهم و این نذر من برای توست!
متوکّل آدم بسیار شقی و نانجیبی بود و دشمنی او با امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» نسبت به سایر خلفای بنی امیّه و بنی العباس، شدیدتر بود. البته امام هادی«سلاماللهعلیه» در خانوادۀ بنی العباس من جمله نزد متوکّل، ابهّت و شخصیّت خاصّی داشتند و بسیاری از درباریان نیز از شیعیان حضرت به شمار میرفتند. مثلاً معلّم فرزندان متوکّل، ابن سکیت، شیعه بود. روزی متوکّل هنگام درس او از آن محل رد میشد. نزد ابن سکیت رفت و گفت: بچّههای من نزد تو مقرّبتر هستند یا حسن و حسین فرزندان علی؟ ابن سکیت که یک شیعۀ حقیقی بود، عصبانی شد و گفت: خاک کف پای قنبر، غلام علی«سلاماللهعلیه»، نزد من از تو و بچّههای تو و همۀ اطرافیان تو با ارزشتر است. متوکّل به شدّت عصبانی شد و دستور داد که زبانش را از پشت گردنش بیرون بکشند. فرزندان متوکّل نیز چون تحت تربیت استادان شیعی قرار داشتند، شیعه شده بودند. لذا منتصر، فرزند متوکّل خدمت امام هادی«سلاماللهعلیه» آمد و گفت: یابن رسول الله! اگر کسی نعوذ بالله به مادر شما سبّ کند، چه حکمی دارد؟ حضرت فرمودند: مرتدّ است و باید او را کشت. گفت: یابن رسول الله! دیشب شنیدم که پدرم یعنی متوکّل، در حال مستی به حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» جسارت کرد و من همین امشب او را میکشم. حضرت فرمودند: تو او را نکش، زیرا پدر و پسر هستید و در اثر این کار عمرت کوتاه میشود. منتصر گفت: حتّی اگر کشته شوم و عمرم کوتاه گردد، کار را تمام خواهم کرد. پس شب هنگام، با غلامانش به اتاق متوکّل ریختند و او و وزیرش را کشتند.
با وجود ابهّت و شخصیّت خاصّ امام هادی«سلاماللهعلیه» در دل خاندان بنی العباس، باز هم حضرت مورد شکنچه، تبعید و آزاد قرار می گرفتند. زندانهای حضرت، گاهی متعارف بود و آقا در آنجا به عبادت میپرداختند، ولی گاهی آن زندان، با شکنجه همراه بود. راوی میگوید: در هنگام حصر و زندان، خدمت امام هادی«سلاماللهعلیه» رفتم. دیدم حضرت در اتاق تاریکی قرار دارند و در مقابل ایشان قبری را حفر کردهاند و حضرت نیز مشغول عبادت هستند. دشمن با حفر این قبر، میخواست امام هادی«سلاماللهعلیه» را بترساند و بگوید شما را اعدام میکنیم و این قبر شماست! علیرغم شکنجههای خلفای جور بنی العباس، حضرت امام هادی«سلاماللهعلیه» تلاش فراوانی برای گسترش فرهنگ تشیّع کردند و شاگردان خاصّ و شیعیان نابی تحویل جامعه دادند که از جملۀ آنان مادر متوکّل، فرزندان او، معلّم فرزندان متوکّل و ... که برخی از آنان مانند ابن سکیت، به راستی برای عالم تشیّع مایۀ افتخار هستند.
عبدالعظیم حسنی، از شاگردان امام هادی«سلاماللهعلیه»است و قضیۀ عرضه کردن دینش نزد حضرت هادی«سلاماللهعلیه» بسیار مشهور است. او نزد امام هادی«سلاماللهعلیه» آمد و دینش را عرضه داشت و اعتقادات شیعه را بیان کرد و سپس ائمّۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» را یک یک اسم برد و گفت من به ایشان معتقدم که اوّلین آنها امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» است، تا رسید به امام هادی«سلاماللهعلیه» و گفت: دهمین آنها شما هستید و یازدهم پسر شما و دوازدهم مهدی«روحیفداه» است که پس از غیبت، ظهور میکند و به دست او، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته میشود.
روایات خاصّی از امام هادی«سلاماللهعلیه» نقل شده در بسیاری از موارد، حاوی اسرار شیعهاند. از جمله، در زیارت جامعۀ کبیره بسیاری از اسرار شیعه بیان شده است و بیان چنین جملات ارزشمندی، از خصوصیات و ویژگیهای امام هادی«سلاماللهعلیه» است. این زیارت، از افتخارهای شیعه و از معجزات علمی بزرگ امام هادی«سلاماللهعلیه» است. تمام اسرار، از نظر فلسفه و عرفان و قرآن و روایات، در این زیارت نهفته است. افتخار شیعه به اسرار اوست و همۀ این اسرار، در زیارت جامعۀ کبیره وجود دارد.
اهمیّت این زیارت به قدری است که مرحوم علامۀ مجلسی اوّل«قدّسسرّه» میفرماید: در «سر من رای» وقتی خدمت امام زمان«ارواحنافداه» مشرّف شدم، در مضجع شریف امام هادی و امام عسکری«سلاماللهعلیهما» مدّاح وار در حال خواندن زیارت جامعه بودم و ایشان گوش میکردند و توجّه داشتند، سپس فرمودند: «نعمت الزیارةـ این زیارت، خوب زیارتی است». گفتم: آقا از جدّتان امام هادی«سلاماللهعلیه» است؟ ایشان به قبر منوّر امام هادی«سلاماللهعلیه» اشاره کردند و فرمودند: آری.
لذا علامه مجلسی دوّم«قدّسسرّه» میفرماید: این زیارت جامعه، از نظر سند و دلالت، صحیحترین روایات است. دلالت مثل این زیارت نداریم و سندش هم صحیح است، زیرا آقا امام زمان«ارواحنافداه» این زیارت را امضاء کردهاند و آن را دوست دارند. اگر کسی بتواند در صبحگاه، زیارت جامعه را بخواند، خیلی عالی است و در برکت آن روز، فوقالعاده اثر دارد. مداومت بر این زیارت، هم برای دنیا و هم برای آخرت و هم برای رابطه با امام زمان«ارواحنافداه» مفید و مؤثّر است. از همگان مخصوصاً جوانها تقاضا دارم که زیارت جامعه را هر روز بخوانید و یا لاأقل یک روز در هفته، یا در روز جمعه بخوانید که به تعبیر امام زمان«ارواحنافداه» خوب زیارتی است.
یحیی بن أکثم یک آخوند درباری است که با متوکّل رفت و آمد داشته و با امام هادی«سلاماللهعلیه» نیز جلسات مذاکره و مباحثاتی داشته است. او دربارۀ معنای برخی از آیات قرآن شریف از حضرت هادی«سلاماللهعلیه» سؤالاتی را پرسیده است. از جمله در مورد معنای «کلمات الله» در قرآن کریم نظر آن حضرت را خواست. قرآن میفرماید: اگر تمام درختهای کرۀ زمین قلم شود و تمام مردم نویسنده شوند و تمام دریاها، مرکّب شوند و بخواهند کلمات الله را بنویسند، نمیشود. دریاها تمام میشود، اما کلمات الله باقی است.
وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّه»
امام هادی«سلاماللهعلیه» در پاسخ به یحیی بن أکثم فرمودند: «وَ نَحْنُ کَلِمَاتُ اللَّه» به خدا قسم آن کلمات الله در قرآن، ما هستیم.
بر این اساس چهارده معصوم «سلاماللهعلیهم»، کلمات الله هستند و معنای آیه این است که اگر جنّ و انس و ملائکه نویسنده شوند و اگر تمام آبها و دریاها مرکّب شوند و بخواهند فضائل اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را بنویسند، آبها تمام میشود، ولی فضائل آنان همچنان باقی است. به قول آن شاعر، که البته کوتاه آمده و قرآن بالاتر از اینها گفته است:
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
شاعر دیگری، مقداری بالاتر از این گفته، اما باز نتوانسته به اندازۀ قرآن کریم، عظمت اهل بیت«سلاماللهعلیهم» را بیان کند:
تویی آن نقطه بالای فاء فوق ایدیهم که هنگام تنزل تحت بسم الله را بایی
یعنی مثلاً نقطۀ مرکزی عالم هستی و باء بسم الله الرحمن الرحیم که همۀ قرآن در آن جمع است، امام هادی«سلاماللهعلیه» میباشند.
روایت دیگری نظیر روایت قبلی، از امام هادی«سلاماللهعلیه» صادر شده و روایت شیرینی است. نوفلی نقل میکند: از امام هادی«سلاماللهعلیه» شنیدم که میفرموند: اسم اعظم خدا، هفتاد و سه حرف است. یک حرفش را «آصف بن برخیا» میدانست و توانست به یک چشم به هم زدن، تخت بلقیس را از سبا به شام بیاورد. «آصف بن برخیا» یک حرف از هفتاد و سه حرف اسم اعظم را داشت که قرآن کریم میفرماید: یک قطرهای از دریای علم قرآن را داشت: «
قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ»
امام هادی«سلاماللهعلیه» میفرمایند: هفتاد و دو حرف آن پیش ماست و یک حرفش هم مختصّ به خداست.
معنای این جمله که یک حرف آن مختصّ خداست، آن است که چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم»، کُنه ذات خدا را نمیدانند و معلوم است که علم آن، مختصّ ذات مقدّس خداست؛ امّا غیر کُنه ذات خداوند، علم همه چیز، نزد چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» است. هفتاد و دو حرف اسم اعظم، یعنی «علم ماکان و ما یکون و ما هو کائن».
طبق کلام نورانی امام هادی«سلاماللهعلیه» ، آصف بن برخیا یک حرف از آن هفتاد و سه حرف را داشت و با یک چشم به هم زدن توانست تخت بلقیس را نزد حضرت سلیمان«علیهالسّلام» بیاورد. بنابراین علم و قدرت حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» که هفتاد و دو حرف از آن علم را دارا هستند، قابل مقایسه با آصف بن برخیا نیست و میتوانند به یک شبانه روز، عالم را با خرق عادت تصرّف کنند. آن حضرت جنگ اتمی و اسلحهای نمیکنند و کشت و کشتاری به راه نخواهند انداخت، بلکه با تکیه بر علم قرآنی خود و با ابزار فرهنگی دین اسلام که همان فرهنگ نبوت و ولایت است، به یک شبانه روز، دنیا را میگیرند و سپس در شش شبانه روز، بر روی کرۀ زمین مستقر خواهند شد.
هرکدام از شیعیان خالص که توانایی مسئولیّت در آن حکومت را داشته باشند، حتّی اگر تا آن زمان از دنیا رفته باشند، زنده خواهند شد و در رکاب حضرت خواهند بود و همۀ اینها با خرق عادت است. یعنی همانطور که «آصف بن برخیا» با خرق عادت و با آن یک حرف از علم قرآنی توانست تخت بلقیس را به یک چشم به هم زدن به شام بیاورد، آقا امام زمان«ارواحنافداه» هم میتوانند به یک شبانه روز، بر روی کرۀ زمین مستقر شود.
در روایات نقل شده است که حضرت صاحب الامر«ارواحنافداه» سوار بر ابر میشوند و بالا میروند و جهان را آباد میکنند: «إِنَّهُ سَیَرْکَبُ السَّحَابَ وَ یَرْقَى فِی الْأَسْبَابِ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ»
اگر کسی عُرضه و توانایی داشته باشد و به راستی انتظار فرج در او نهادینه باشد، ولو بمیرد، با علم و عنایت حضرت زنده خواهد شد و در رکاب ایشان قرار خواهد گرفت.
همچنین در روایات آمده است: امام زمان«ارواحنافداه» فوراً از این کهکشانها که برخی از آنها میلیونها سال نوری با یکدیگر فاصله دارند، رد میشوند و به آسمان دوّم و سوّم میروند و کرۀ زمین، مانند یک گردو، تحت سیطرۀ ایشان و در دست قدرت ایشان خواهد بود.
ماه رجب، که در روایات نورانی اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، به «شَهْرُ اللَّهِ الْأَصَب»، «شَهْرُ اللَّهِ الْأَصَم» و «الشَّهْرُ الْحَرَام» نیز معروف است، ماه پربرکتی است و انسان میتواند با استفاده از برکات این ماه به مقامات والای معنوی دست یابد.
ماه رجب، در زمان جاهلیّت نیز اهمیّت زیادی داشته و یکی از چهار ماهی است که جنگ در آن حرام بوده و اکنون نیز هست. به این ماه «شهرالأصب» میگویند، زیرا در این ماه، رحمت خداوند مانند باران بر سر مردم فرو میریزد. همچنین به آن «شهرالأصم» میگویند، زیرا از نظر اهمیّت یکتاست. این ماه «شهر الله» است و به خداوند متعال تعلّق دارد. همانگونه که ماه شعبان، ماه پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و ماه رمضان متعلّق به شیعیان و امّت پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» است.
راوی میگوید: خدمت امام هادی«سلاماللهعلیه» در زندان و در آخرین روزهای حیات مبارک ایشان رسیدم. آن حضرت بیمار بودند. وقتی خواستم از نزد حضرت خارج شوم، به من فرمودند: تو به دیدن من آمدی و به من حق پیدا کردی. آیا میخواهی برایت حدیثی بگویم که تو را خوشحال کند؟ جواب دادم آری بفرمایید. حضرت فرمودند پدرم از پدرش و پدرش از پدرش تا رسید به امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» از پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» نقل کردند که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند:
«الْإِیمَانُ مَا وَقَرَ فِی الْقُلُوبِ وَ صَدَّقَتْهُ الْأَعْمَالُ»
شیعه کسی است که از نظر دل، شیعه باشد و تا سرحدّ عشق، اهل بیت«سلاماللهعلیهم» را دوست داشته باشد و آنچه اهل بیت«سلاماللهعلیهم» میفرمایند، قبول داشته باشد و به آن عمل کند. در واقع بر اساس این روایت شریف، شیعه کسی است که علاوه بر قبول تشیّع و پایبندی به آن با دل و زبان، اعمالش تصدیق کنندۀ دل و زبانش باشند و از نظر عمل نیز شیعه باشد و علیوار زندگی کند. اهمیّت به واجبات، مخصوصاً نماز و اهمیّت به مستحبات، مخصوصاً انس با قرآن و انس با ولایت و انس با دعا و توسّل و اجتناب از گناه، در زندگی او ملموس باشد. اگر خدای ناکرده گناهی نیز مرتکب شد، فوراً عذرخواهی و توبه کند و به جبران آن بپردازد.
سفارش نورانی امام هادی«سلاماللهعلیه» باید همیشه و به خصوص در ماه رجب سرمشق زندگی همه باشد. همۀ ما لازم است مرتّب به خودمان تلقین کنیم و بگوییم: امام هادی«سلاماللهعلیه» از قول پدرش موسی بن جعفر و موسی بن جعفر از پدرش امام صادق و امام صادق از پدرش امام باقر، تا برسد به رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: شیعه کسی است که عملش با دل و زبانش همخوانی داشته باشد.
همانطور که بارها متذکّر شدهام، چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» در روایات متعدّدی فرمودهاند: ایمان سه رکن دارد: اوّل اقرار با زبان و شعار، دوّم باور قلبی و سوّم عمل کردن طبق آنچه در دل دارد و با زبان به آن اذعان میکند: «
الْإِیمَانُ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ»
اگر کسی به راستی میگوید علی، باید تابع امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» باشد. یکی از دعاهای ما باید همیشه همین باشد که خدایا! مرا از شیعیان علی«سلاماللهعلیه» قرار بده. آن هم شیعۀ قلبی و لفظی و عملی.
اهمیّت تشیّع به قدری است که حضرت ابراهیم«علیهالسّلام» نیز از خداوند متعال خواسته است او را از شیعیان امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» قرار دهد و لذا قرآن کریم در سورۀ صافات میفرماید: «وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ»
طبق تصریح قرآن کریم، خداوند متعال ملکوت آسمانها و زمین را به حضرت ابراهیم«علیهالسّلام» نشان داد.
«وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»؛
در روایت میخوانیم وقتی حضرت ابراهیم«علیهالسّلام» به عالم ملکوت نگاهی کرد، دید که نور چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» متجلّی است و انوار فراوانی در اطراف این نورها قرار دارد. حضرت ابراهیم«علیهالسّلام» گفت: خدایا! اینها چه کسانی هستند؟ خداوند فرمود: آن چهارده نور که چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم»، یعنی پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» و ائمّۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» هستند و آن نورهای اطراف هم شیعیان میباشند. حضرت ابراهیم«علیهالسّلام» که بسیار مؤدّب و عالم بود، چون میدانست نمیتواند در زمرۀ چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» باشد، نگفت مرا از آن چهارده معصوم قرار بده، بلکه گفت: خدایا مرا از شیعیان علی«سلاماللهعلیه» قرار بده. لذا خطاب شد که قرار دادم و در آیۀ شریفه خداوند فرمود: «وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ».
از شما عزیزان تقاضا دارم کاری کنید که در ماه رجب، شیعۀ علی«سلاماللهعلیه» باشید. کاری کنید که هنگام مرگ، خدمت مولا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» سرفراز باشید، تقاضا دارم در ماه رجب، گناه نکنید تا بتوانید پاک از ماه رجب بیرون روید و وارد ماه شعبان و پس از آن با پاکی و طهارت وارد ماه مبارک رمضان شوید و در نهایت روز عید فطر، از خداوند متعال، خود او را عیدی بگیرید. تقاضا دارم اگر گناهی آمد، فوراً در محضر خداوند تعالی توبه کنید و از امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و امام زمان«ارواحنافداه» عذرخواهی کنید که در محضر آنان ادب حضور را رعایت نکرده و گناه کردهاید.